میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن
. خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فر زندان من هستند و بهشت به همه فر زندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!! جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟ جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟ شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن



تاريخ : دو شنبه 2 بهمن 1398 | 18:32 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 عروس خانم دوشيزه shirin_sooskesiah آيا وکيلم شما را به مهر : 

گوگل عدد سکه بهار آزادي / يک وب کم / سند يک سايت اينترنت اختصاصي دات کام / يک مودم DSL / اينترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح! / LCD و شمعدان / يک هدست بي سيم / چهارده روم اختصاصي به نيت ... / پنج گيگا بايت ميل باکس اختصاصي به نيت ... 
به عقد دائم آقاي feri_ferferi در بياورم ؟ 

جمعيت : عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!! حاج آقا : براي بار دوم آيا وکيلم ؟ 

جمعيت : عروس رفته ويروس کش آپديت کنه!! حاج آقا :!!!BUZZ , براي بار سوم خفم کردي آيا وکيلم ؟ 

عروس : با اجازه بزرگترهاي Room بله!



تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1398 | 12:0 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 عدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند ...موبايل يكي از آنها زنگ مي زند ,مردي گوشي را بر ميدارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع به صحبت مي كند : 
همه ساكت ميشوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوشمي دهند ! 
مرد: بله بفرماييد ... 
زن: سلام عزيزم، منم، باشگاه هستي؟ 
مرد:سلام بله باشگاه هستم. 
زن: من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟ 
مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر . 
زن:مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد ميشدم 
ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم ... 
مرد:چنده؟ 
زن:شصت هزار دلار!!! 
مرد:باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه همه چيزش رو به راهه !!! 
زن:آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن950000 دلاره !!! 
مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه ميتوني بخرش ! 
زن: باشه بعدا ميبينمت خيلي دوست دارم . 
مرد:خداحافظ عزيزم... 
مرد گوشي را قطع ميكند . مرد هاي ديگر با تعجب مات ومبهوت به او خيره ميشوند!!! 
بعد مرد مي پرسد: ببخشيد اين گوشي مال كيه... 



تاريخ : یک شنبه 11 مهر 1398 | 12:0 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 ه آمريکايي و سه ايراني (حکايت ابتکارات ايراني*ها

اين داستان طنز زيبا که نشان از کمال هوشمندي و ابتکار و خلاقيت و نبوغ هموطنان ايراني
بخصوص در مورد استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي دارد،
اين داستان توسط شهرزاد ساماني ترجمه شده است.

سه نفر آمريکايي و سه نفر ايراني با همديگر براي شرکت در يک کنفرانس مي رفتند. در ايستگاه قطار سه آمريکايي هر کدام يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که ايراني ها سه نفرشان يک بليط خريده اند. يکي از آمريکايي ها گفت: چطور است که شما سه نفري با يک بليط مسافرت مي کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهيم.
همه سوار قطار شدند. آمريکايي ها روي صندلي هاي تعيين شده نشستند، اما ايراني ها سه نفري رفتند توي يک توالت و در را روي خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بليط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بليط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لاي در يک بليط آمد بيرون، مامور قطار آن بليط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمريکايي ها که اين را ديدند، به اين نتيجه رسيدند که چقدر ابتکار هوشمندانه اي بوده است.
بعد از کنفرانس آمريکايي ها تصميم گرفتند در بازگشت همان کار ايراني ها را انجام دهند تا از اين طريق مقداري پول هم براي خودشان پس انداز کنند. وقتي به ايستگاه رسيدند، سه نفر آمريکايي يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که آن سه ايراني هيچ بليطي نخريدند. يکي از آمريکايي ها پرسيد: چطور مي خواهيد بدون بليط سفر کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمريکايي و سه ايراني سوار قطار شدند، سه آمريکايي رفتند توي يک توالت و سه ايراني هم رفتند توي توالت بغلي آمريکايي ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار يکي از ايراني ها از توالت بيرون آمد و رفت جلوي توالت آمريکايي ها و گفت: بليط، لطفا! 
__________________



تاريخ : یک شنبه 10 مهر 1398 | 12:0 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 ز زیباییش خوشم آمد 
یک نسخه از آن در حافظه ام copy کردم 
چند روزی گذشت 
تا یک روز نمیدانم چه شده بود که حسابی بهم ریختم 
بی حس و حال و کند شدم 
به ناچار اندوخته های ذهنیم را defrag کردم 
درایو دوستیم error داد 
scan اش کردم 
stop کرد 
دیگر hang کرده بودم 
امیدوارم مرا ببخشی 
مجبور بودم درایو دوستی با تو را format کنم 
اندیشه ات عجیب ویروسیم کرده بود



تاريخ : یک شنبه 9 مهر 1398 | 21:47 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 لره موقع مرگش بچه هاشو جمع میکنه بهشون یه چوب میده میگه بشکنید میشکنن . بعد یه دسته چوب میده میگه بشکنید میشکنن . بعد یه دسته بیل میده میگه بشکنید میشکنن . بعد 10 تا دسته بیل میده میگه بشکنید میشکنن. مفتول میده میشکنن تیر اهن 18 میده میشکنن . میگه کره خرا لر بازی در نیارین.

عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میذاره عبد الواحد.

از یه دختر می‌پرسن: چرا شما به پسرا میگین BF؟ میگه: آخه مخفف كلمات: بدبخت فلك زده است.

اگه كسی دستهات رو گرفت و قلبت لرزید، عجله نكن... شاید بابا برقی باشه!

از یکی می پرسن: می دونی پل رو برای چی می سازند؟ می گه: برای اینكه كشتیها از زیرش رد بشن.

روزی سه تا دیوونه می رن عروسی، دو تا شون می رن وسط و می رقصن، اون یكی می شینه كنار و می گه: قرمز سبز زرد، قرمز سبز زرد،می پرسن؟ تو چرا نمی رقصی؟ می گه: من رقص نورم!!!

یارو میره تو جنگل میگه مو شیر و پلنگ اخورم
یكدفه شیره نعره میكشه لره میگه مو بعضی وقتا غلط زیادی
هم خوروم.



تاريخ : شنبه 8 مهر 1398 | 20:37 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 



تاريخ : شنبه 8 مهر 1398 | 20:30 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 (سنگتراش)

روزی مرد سنگتراش که شغل خود را ناچیز و حقیر میدانست،از کنار منزل ثروتمندترین تاجر شهر میگذشت.نگاهی به زندگی آن مرد کرد و گفت:"ای کاش من هم بازرگانی ثروتمند بودم"بلافاصله آرزوی آن مرد سنگتراش برآورده واو ثروتمندترین تاجر شهر شد.تا چند ماه خود راقویترین انسان میدانست،تا یک روز حاکم شهر سربازانش را فرستاده و مقدار زیادی پول به عنوان خراج از او گرفت.سنگتراش با خود گفت:"قدرتمند واقعی اوست،ای کاش حاکم بودم."ثانیه ای بعد او حاکم سراسر کشور بود و همه مردم به او احترام میگذاشتند.مدتی خود را قویترین میدانست،تا یک روز که وسط ظهر سوار بر تخت روان بود و نور خورشید چشمش را میزد و نمیتوانست مانع تابش آن شود،گفت:"خورشید قویترین است که حتی میتواند حاکم را نیز درمانده و مستاصل میکند،ای کاش خورشید بودم"این آرزوی سنگتراش فورا برآورده شد،اما وقتی دید یک تکه ابر میتواند جلوی خورشید را بگیرد،آرزویی دیگر کرد و تبدیل به ابر شد.ساعتی بعد که دید دارد آب میشود،آرزو کرد موجی سهمگین شود که باز هم آرزویش برآورده شد و به هر کجا دوست داشت میرفت،تا اینکه با صخره ای محکم برخورد کرد و متلاشی شد،با خود گفت:صخره از همه چیز و همه کس قویتر است"بلافاصله نیز تبدیل به صخره شد و کاملا خوشحال شد و ...که ناگهان ضربه ای به او وارد شد و دردش گرفت،به پایین که نگاه کرد تازه فهمید"قویترین"کیست.چند دقیقه بعد صخره  توسط یک سنگتراش شکسته و خرد شد

 



تاريخ : شنبه 8 مهر 1398 | 15:26 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

گفتم سلام حافظ گفتا علیک جانم

گفتم کجا روی تو؟گفت والله خود ندانم

گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی

گفتم چه گونه ای تو گفتا در بند بیخیالی

گفتم که تازتازه شعروغزل چه داری

گفتا میسرایم شعر سپیدباری

گفتم زدولت عشق ؟گفتا کودتا شد

گفتم رقیب؟گفتا کله پا شد

گفتم کجاست لیلی؟مشغوله دلربایی؟

گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم بگو زخالش؟آن خال آتش افروز

گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز

گفتم بگو زمویش گفتا که مش نموده

گفتم بگو زیارش گفتا ولش نموده

گفتم چرا؟چگونه؟عاقل شدست مجنون؟

گفتا شدید گشته معتاد گرد افیون

گفتم کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟

گفتا خریده قسطی تلویزیون به جایش

گفتم بگو زساقی حالا شدهست چه کاره؟

گفتا شدهست منشی در دفتر اداره

گفتم بگو ز زاهد آن راهنمای منزل

گفتا بر دار دستت را از سر دل

گفتم زساربان گو با  کاروان غمها

گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا

گفتم بگو زمحمل یا از کجاوه یادی

گفتا پژو دوو بنز یا  گلف نوک مدادی

گفتم که قاصدک کو؟آن باد صبح شرقی ؟

گفتا که جای خود را دادهس به فکس برقی

گفتم بیا زهدهد جوییم راه چاره

گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

گفتم سلام مارا باد صبا کجا برد؟

کفتا به پست داده آورد یا نیاورد

گفتم بگو زمشک آن اهوی دشت زنگی

گفتا که ادکلن شد درشیشه های رنگی

گفتم سراغ داری میخانه ای حسابی

گفتا آنچه بودهست از دم گشته چلو کبابی

گفتم  شراب نابی تو دستو پا نداری؟

گفتم به جایش دارم وافور با نگاری

گفتم بلند بوده موی تو آن زمانها

گفتا که حبس بودم از ته زدند آنها

گفتم شما وزندان؟حافظ مارو گرفتی؟

گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی!!!!!!!!!!!



تاريخ : جمعه 7 مهر 1398 | 10:54 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 ميدانيد چرا ناپلئون هميشه از كمر بند قرمز استفاده ميكرده و اين كه حكمت كمربند ناپلئون چيست ، اين سوال براي خيليها پيش آمده و جواب آن فقط يك جمله است : از كمربند قرمز استفاده ميكرده تا از افتادن شلوارش جلوگيري كند

چرا روي آدرس اينترنت به جاي يك دبيليو، سه تا دبيليو مي‌گذارند؟ چون كار از محكم‌كاري عيب نمي‌كنه

آخرين دنداني كه در دهان ديده مي‌شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعي

چطور مي‌شود چهارنفر زير يك چتر به‌ايستند و خيس نشوند؟ وقتي هوا آفتابي باشد اين كار را انجام دهند

اگر سر پرگار گيج برود چه مي‌كشد؟ بيضي

چرا لك‌لك موقع خواب يك پايش را بالا مي‌گيرد؟ چون اگر هر دو را بگيرد، مي‌افتد

چرا دود از دودكش بالا مي‌رود؟ چون ظاهرا چاره ديگري ندارد

شباهت نون سوخته با آدم غرق شده چیه ؟هر دو تاشونو دير كشيدن بيرون


فرق باطری با مرد چيست؟ باطری اقلا يک قطب مثبت داره ولی مرد هيچ چيز مثبتی نداره

اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چيست؟ طلاق

چه طوري زير دريايی بعضيها رو غرق مي‌کنن؟ يه غواص ميره در می‌زنه

ناف يعني چه؟ ناف نمره صفري است كه طبيعت به شكم بي‌هنر داده است

خط وسط قرص براي چيه؟ براي اينكه اگه با آب نرفت پايين با پيچ‌گوشتي بره

اگه يه نقطه آبي روي ديوار ديديد كه حركت مي‌كند چيست؟ مورچه‌اي است كه شلوارلي پوشيده

بعضيها را چگونه براي هميشه مي‌شود سر كار گذاشت؟ در دو روي يك كاغذ مي‌نويسم: «لطفاً بچرخانيد

چرا بعضيها هميشه 18تايي به سينما مي‌روند؟ براي اينكه براي زير 18 ممنوع بود

چرا بعضيها با دو دستشان دست مي‌دهند؟ چون فرق دست راست و چپشونو بلد نيستند

چرا فيل از «سوراخ سوزن» رد نمي‌شه؟ براي اينكه ته دمش «گره» داره



تاريخ : دو شنبه 6 شهريور 1398 | 12:21 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 بلندقدترین مرد جهان در کودکستان !+ عکس   www.taknaz.ir



تاريخ : جمعه 3 شهريور 1398 | 21:51 | نویسنده : امیر حسین کلهری |
 

 

 

 

 
موضوع انشا رو با بابایی درمیون گذاشتم. بابایی خیلی خوشحال شد و گفت: واقعا لذت می برم كه یك معلم كلاس دوم دبستان چنین بحث مفیدی رو موضوع انشا كرده است!
بابایی گفت: اینترنت یه جایی است كه میشه اونجا دوست پیدا كرد، زمان ما كه این ترنت و اون ترنت و از این جور چیزا نبود!
بابایی پس از گفتن این جمله نگاهی به مامانی كرد و سرش رو تكون داد و گفت: راستی خانم معلمتون آِی دیش رو بهتون نداده؟! با گفتن این جمله مامان چشم غره ای به بابایی كرد و بهم گفت كه برم پیشش تا برام انشا بگه!
مامانی گفت: اینترنت خیلی خوبه، و میشه بحث های خاله زنك بازی رو اونجا به صورت مدرن انجام بدی!
مامان گفت: مثلا همین فیس بوك! همه ی زن های فامیل توش عضو هستند و خیلی سریع می تونیم آخرین اخبار و اطلاعات مهم رو در اختیار هم قرار بدیم.
از مامانی پرسیدم مثلا چه اخباری، و مامانی گفت: مثلا همین موضوع كه دختر شوكت خانم دماغش رو عمل كرد و یا داماد شمسی خانوم اینا عملی از كار در اومده!
مامانی ادامه داد: البته اینترنت معایب و مضراتی هم داره و یك نمونه اش اینه كه ساعات آنلاین بودن آدم با سوخته شدن غذاش رابطه ای مستقیم داره!
به طرف اتاق داداشی رفتم تا از اون در مورد اینترنت بپرسم، نمی دونم چرا وقتی وارد اتاق شدم یهو كامپیوترش رو ریستار كرد و سرم داد كشید و گفت: به تو یاد ندادند قبل از وارد شدن به اتاق در بزنی؟!
از داداشی در مورد اینترنت پرسیدم و داداشی گفت: اینترنت یعنی دریای علم، و اینترنت می تونه به عنوان یك ابزار كمك آموزشی مناسب عمل كنه!
از داداشی خواستم یكی از مقاله های علمی اش رو كه جدیدا از اینترنت گرفته بهم نشون بده، نمی دونم چرا داداشی یهو هول شد و سرفه ای كرد و گفت: می بینی كه سیستم هنگ كرده، بعدا بهت نشون میدم!
به اتاق نازنین رفتم و از اون در مورد اینترنت پرسیدم، نازنین در حالی كه عكس های لباس های عروسی رو از روی لب تاپش بهم نشون می داد گفت: ببین اینا رو تازه از اینترنت گرفتم، به نظرت كدوم یكی شون بهم میاد؟!
از نازنین پرسیدم: مگه قراره عروسی كنی؟!
یهو نازنین توی چشماش اشك جمع شد و جیغی كشید و با خوشحالی گفت: راستشو بگو! خبریه؟! واسم میخواد خواستگار بیاد؟!
مامانی كه فكر كرده بود جیغ نازنین باز هم در اثر كشیده شدن موهایش است از همان آشپزخانه گفت: خواهرت رو اذیت نكن! بشین انشات رو بنویس!
بابابزرگ با یه زنبیل وارد خونه شد و از همون دم در به داداشی گفت: یه سرچی بزن توی نت ببین قیمت گوجه فرنگی چنده؟! فكر كنم این اكبرآقا گرون فروش شده!
داداشی هم بعد از چند دقیقه گفت كه قیمت این میوه در نقاط مختلف شهر متفاوت است!
بابابزرگ قبض آب و برق و گاز و تلفن و موبایل رو روی میز گذاشت و به مامانم گفت كه صف بانك شلوغ بوده و حوصله نداشته پول قبض ها رو پرداخت كنه، بابایی سرش رو خاروند و گفت: كاش زودتر می گفتین حوصله ندارین تا من خودم پرداخت می كردم، امروز آخرین مهلت برای پرداخت قبض است.
بابابزرگ گفت كه شنیده میشه از طریق اینترنت قبض ها رو پرداخت كرد، همه ی اهالی خونه این موضوع رو تایید كردند، اما همشون گفتند این كار رو بلد نیستند، در همین زمان مامان بزرگ كه با سر و صدای ما از خواب بیدار شده بود به طرف ما اومد و قبض ها رو برداشت و به سمت كامپیوتر داداشی رفت، بعد از چند دقیقه با لبخندی بر لب گفت: همه ی قبض ها پرداخت شدند!


برچسب‌ها: انشای خواندنی ,

تاريخ : چهار شنبه 18 مرداد 1398 | 18:40 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان

نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان برای کودکان:
اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم، بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم، بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست. سپس با روحی سرشار و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاری.

تاکسی

بسیجیه سوار تاکسی میشه، به راننده میگه: این رادیو را خاموش کن، چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است، در زمان پیغمبر رادیو و موسیقی نبود، مخصوصا” موسیقی فرنگی که مال کفار است.
راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه میگه: در زمان پیغمبر تاکسی نبود، شما بفرمایید پایین منـتظر شُتر بشید.

ناخدا

یه کشتی داشت رو دریا می‌رفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای دریای رو دید. سریع به خدمه‌اش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون پیراهن قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد و دزدای دریایی شکست خوردن!
 
کشتی همینطوری راهشو ادامه می‌داد که دوباره رسیدن به یه سری دزد دریایی دیگه! باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده بشینو اون پیراهن قرمز منم بیارین تنم کنم!! خلاصه، زدن دخل این یکی دزدا رو هم آوردنو باز به راهشون ادامه دادن.
یکی از ملوانا که کنجکاو شده بود از ناخدا پرسید: ناخدا، چرا هر دفعه که جنگ می‌شه پیراهن قرمزتو می‌پوشی؟ ناخدا می‌گه: خوب برای اینکه توی نبرد وقتی زخمی می‌شم، پیراهن قرمزم نمی‌ذاره خدمه زخمای منو خونریزیمو ببینن در نتیجه روحیه‌شون حفظ می‌شه و جنگ رو می‌بریم.
خلاصه، همینطوری که داشتن می‌رفتن، یهو ۱۰ تا کشتی خیلی بزرگ دزدای دریایی رو که کلی توپ و تفنگ و موشکو تیر کمونو اکلیل سرنج و از این چیزا داشتن می‌بینن. ناخداهه که می‌بینه این دفعه کار یه کم مشکله، داد می‌زنه: خدمه سریع برای نبرد آماده بشین ضمنا پیراهن قرمز منو با شلوار قهوه‌ایم بیارین!

زردآلو

مشتری: آقا لطفاً یه نصفه زردآلو بدین
فروشنده: عمده ببر به صرفه تره ها، یه دونه زردآلوی کامل ببر هسته شم نصف قیمت باهات حساب میکنیم!

تفاوت روزای هفته در بهشت و جهنم
تفاوت روزای هفته در بهشت و جهنم:
بهشت: شنبه – شب جمعه – دوشنبه – شب جمعه – چهارشنبه – شب جمعه – بازم شب جمعه
جهنم: عصر جمعه – ۲۲ بهمن – عصر جمعه – عصر ِ ۱۳ به در – عصر جمعه – ۱ مهر – بازم عصر جمعه….

کولر

دست مخترع کولر درد نکنه چون:
اگه به ما بود الان
یا میگفتیم مشیتِ خدا در اینه که هوا گرم باشه و حتما یه حکمتی
هست،باید تحمل کرد و نباید تو کارِ خدا دخالت کرد!!
یا اینکه یه دعا ساخته بودیم و میگفتیم باید
روزی ۷۰ بار از روش خوند تا خنک شد…!
اگرم میخوندیم و خنک نمیشدیم،میگفتن با اخلاص نخوندیو
فقط بنده های واقعی و با تقوا خنک میشن …!!!

عوارض جانبی شکست عشق
عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟
در آوردن گوشی از حالت سایلنت !
نبردن گوشی به دستشویی و حمام !
از رمز درآوردن اینباکس گوشی !
پاک کردن آثار جرم !
خواب راحت …
زندگی راحت …
آرامش همراه با گریه !
تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !

گالیله
حیف نون :گالیله غلط کرد گفت زمین می‌چرخه
اگه می‌چرخه پس چرا خنک نمیشه ؟

دعای بچه ها
به خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه …
میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت
وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

قبله
رفیقم اومده خونمون ! وضو گرفته میخواد نماز بخونه ! می پرسه قبله کدوم طرفه ؟!
میگم : میخوای نماز بخونی ؟!
میگه : پَ نه پَ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم !

صندلی کامپیوتر
رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟
میگم پــــ نه پــــ خار داشته باشه…

خوابگاه دخترا و پسرا
شب امتحان خوابگاه دخترا: واااای فقط ۴ دور کتاب خوندم به دور ۵ نرسیدم میفهمی؟
خوابگاه پسرا:احمق مگه نمیگم شاه دسته منه رد کن !!

اگه کسی بهت گفت دوستت دارم
اگه کسی بهت گفت دوستت دارم ؛
آروم بغلش کن ، نازش کن ، سرشو بذار روی شونت و یواش در گوشش بگو :
خوب بسه دیگه پاشو خیلی خندیدیم !
اونجایی که تو درس میخوندی ما مدیر مدرسه بودیم !

شناسنامه
رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: زنته؟
میگم: پ ن پ دختر همسایمونه اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه!

دقت کردین
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم، می گن بچه است، نمی فهمه!
وقتی نوجوان هستیم، می گن نوجوونه، نمی فهمه!
وقتی جوان هستیم می گن جوون و خامه، نمی فهمه!
وقتی بزرگ می شیم، می گن داره پیر می شه، نمی فهمه!
وقتی هم پیر هستیم می گن پیره، حالیش نیست! نمی فهمه!
فقط موقعی که می میریم میان سر قبرمون و می گن عجب انسان فهمیده ای بود!

پیرمرد و وصیت نامه
پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه.
بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب می شه.
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه.
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه: خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تون رو بدست آوردید.
پیرمرد می گه: نه، من هنوز بهشون چیزی نگفته ام! هر شب می شینم و به حرف هاشون گوش می کنم… فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کرده ام!
 
 

دلم میخواد راننده ماشین پلیس بشم؛بلندگو بگیرم دستم بگم :
راننده پژو حرکت کن!
مگان!! سرت رو بنداز پایین ! مگه خودت خواهر مادر نداری !؟
ماکسیمای مشکی ؟ شیطون دخترای قشنگی سوار کردی!؟
۲۰۶ صندوق دار آهنگت خیلی قدیمیه…عوضش کن… !؟
…بنز مشکی … بنننننننز … فخر می فروشی ?!! بزن بغل

از یه دختره پرسیدم : حالت چطوره ؟
گفت :میجی یوجی !!

اولش فکر کردم داره چینی ژاپنی حرف میزنه
نگو منظورش این بوده : مرسی ، تو چی..؟

یعنی این دخترا به روح اعتقاد دارن؟؟؟!!!
زبان دخترای امروز
خوشگل = خوجل
خوبی = خوفی
جیگرتو بخورم = جیگلتو بخولم
عشق منی = عجق منی
قربونت برم = قلبونت بلم
چطوری؟ = تطولی؟
چی کار می کنی = چیکال می کنی
سلام = شلام
دختر = دخمل
پسر = پسمل
عزیزم = عجیجم
جون = جونززززززززززز
بی تربیت = بی تلبیت
بی ادب = بی عوض (این یکی درک ربطش کمی مشکل واقعاً)
دوست ندارم = اصنم نِی خوام
نمیدونم = نیدونم(این روزا خیلی می گن!!)
دوست = دوکس(این کلمه رو نمی دونم از کجا درآوردن
 
 
 
رفیقم ۲ تا دوست دختر داره اسمِ یکیشون پرستوئه؛ اسمِ اون یکی شیرین!
میخواست به پرستو اس ام اس بده نوشت:
“پرستوی من حالت چطوره؟؟” ولی اشتباهی فرستاد واسه شیرین!
اونوقت مارو میگی بجای این رفیقمون جفت کردیم !
اصلا پاپیون شد زیر گلومون! گفتیم الان یک بزن و بکشی میشه بیا و ببین!
شیرین زنگ زد به دوستم با حالت شـــــــاکی گفت:
خجالت نمیکش خیانتکارِ عوضی !؟ واقعا که خیلی آشغالی!
این رفیق ما هم با کمـــــــال خونسردی گفت:
تو لیاقت نداری من لوست کنم نازت کنم!
خلایق هرچه لایق! داشتم لوست میکردم بهت گفتم پرستوی من!
لیاقت نداری دیگه، واست متاسفم!
زااارت گوشیو قطع کرد !
حالا هی دختره زنگ میزد میگفت ببخشید! این محل نمیذاشت!
من فقط میخواستم از همین تریبون اعلام کنم:
سگ تو اون اعتماد به نفست در مواقع بحرانی و کنترل بحرانت..!
این خوبیه اسم دختراست دیگه.. قدرت مانور رو زیاد می کنه
 
 
:lol:
اسم من…!

 

 

اوایل ترم بود. صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه. چون عجله داشتم بجای ۵۰۰۰ تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.

 

سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از دخترای آس و خوشگل کلاس جلو نشسته یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه*شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد…
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم: “کرایه*ی خانم رو هم حساب کنید دختره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه… اجازه بدین خودم حساب می*کنم و این حرفا منم که عمرا این موقعیتو از دست نمی*دادم و کوتاه نمی*اومدم می*گفتم به خدا اگه بزارم
تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده هَمَشَم می*دیدم نیشِ راننده بازه
خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم بعدش گفت: “چطوری با این پونصدی کرایه*ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟”
یهو انگار فلج شدم. آخه پول دیگه*ای نداشتم الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت*کشی تابلوُ… که دیدم خانم خوشگله کرایه*ی جفتمونو حساب کرد ولی از خنده داشت می*ترکید
داشت گریه*ام می*گرفت که اس.ام.اس داد و گفت: “پیش میاد عزیزم ناراحت نباش موافقی ناهارو با هم بخوریم؟
حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم!
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم: “باشه” این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو “مستضعف” سیو کرده…!!!

 

 
 
 
اسپانیایی ها میگن :
“عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است ”
ایتالیایی ها میگن:
“عشق یعنی ترس از دست دادن تو !”
ایرانی ها میگن :
“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود !”
 
 
 
دو تا خانوم داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن. اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم. دومی می گه این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو با هسته قورت دادم، همه ی فامیلامون می گفتن اوا زری خانوم چند ماهه حامله ای؟!
 
 
 
دیروز به استاد گفتم :
استاد دو دیقیقه اومدیم خودتون رو ببینیم همش که پا تخته ای
بیا بشین دیگه !
کل کلاس له شدن:)) منم انداخت بیرون !
.
.
.
حتی اگر از دوران مهد کودکتون چشاتون ضعیف باشه
از نظر پدر و مادرتون این کامپیوتر صاحاب مرده باعثشه !
.
.
.
تازه فهمیدم ((موفق باشید)) آخر برگه امتحان
در جواب تمام خسته نباشید هایی هست که وسط کلاس به استاد می گفتیم !
.
.
.
دقت کردین ؟ شهرام شب پره قرص اکس سرخود است !
.
.
.
یکی از بچه ها میگفت امسال همه تولدمو تبریک گفتن به جز خانوادم
توقع داشتم ازشون ناراحتم
گفتم برو خدا پدرتو بیامرزه
والا بابا ننه ما اصن نمیدونن ما چه سالی چه ماهی دنیا اومدیم
دهه هفتادی بود !
ای خدا دهه شصتی اینقد بدخت آخه
.
.
.
دختری با ظاهری ساده از خیابان گذشت که پسری در پیاده رو به او گفت:
چطوری سیبیلو؟
دختر خونسرد ، تبسمی کرد و جواب داد:
وقتی تو ابرو بر میداری و مو رنگ میکنی و گوشواره میندازی
من سیبیل میزارم تا جامعه احساس کمبود مرد نداشته باشه !
.
.
.
باباهامون جلوی باباهاشون پاشونو دراز نکردن
ما پاهامونو دراز کردیم اما به احترامشون جلوشون سیگار نکشیدیم
بچه هامون اگه تو جمع نزنن زیر گوشمون شانس آوردیم !
.
.
.
به سلامتی دزد دریایی …
که همه رو با یه چشم میبینه !
.
.
.
لعنتی….. !!!
روزهایی که به تو نیازدارم …
مصادف شده با
روزهایی که ازمن دوری….
.
.
:smile: .
هم عاشقتم , هم ازت متنفرم , میانگین که بگیری میبینی برام مهم نیستی !
.
.
.
یعنی من خودم رو یه یک لحظه جای این دخترای مجرد میزارم
خیلی حالم گرفته میشه که پسر خوشتیپ و خوشگل و تحصیل کرده ای مثل من قصد ازدواج نداره !!
.
.
.
به سلامتی مادرا که وقتی با جارو برقی میان تو اتاق انگار چنگیز خان حمله کرده..!
.
.
.
قلابت را بدون طعمه بینداز ، اینجا پر است از ماهیانی که از زندگی سیر شده اند
.
.
.
من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم می کند
منطق او، حتی از حماقت من هم احمقانه تر است
.
.
.
پسر : عصبانی میشی خیلی خوشگل میشی …
دختر : من که الان عصبانی نیستم.!!
پسر : منم همینو میگم، الان مثه بزی..!!!
دختر : چی میگی آشغال؟
پسر : آها اینو میگم، الان خیلی خوشگلی ….!!
.
.
.
انگار ۹۰% از خستگی آدم تو جورابشه !
این جورابو که در میاری راحت میشی
.
.
.
یه پسرخاله دارم به باباش میگه پدر، به مامانشم مادر
میریم خونشون انگار داریم فیلم هندی می بینیم !
.
.
.
خیلی وقته این سوال ذهن منو به خودش مشغول کرده
که چرا به جای :دی از :بهمن استفاده نمیکنن !
.
.
.
هیچی بدتر از این نیست خسته بخوابی جلو تلویزیون
ببینی کنترل گم شده و بخوای بلندشی دنبالش بگردی …..
.
.
.
حتی اگه ۸ تا یخچال فریزر ساید بای ساید هم تو خونه باشه
از نظر مادر ۹۰ درصد قبض برق مال کامپیوتره!!!
.
.
.
و خداوند انسانهایی را آفرید که به اشتباه فکر می کنن خوشمزه هستن
بدین سان اعصاب بشریت به فنا رهسپار گشت
.
.
.
با مامانم دعوام شده …
رفتم سر گوشیش میبینم شمارم رو پاک کرده !
.
.
.
باعرض سلام و خسته نباشی خدمت نیمه گمشده ام ، کدوم گوری هستی نکبت؟؟؟
.
.
.
آهای ماریو منو یادته؟؟؟
من همونیم که کل دوران کودکیمو واسه نجات دادن دوست دخترت هدر دادم !! کصافط!!!!..
.
.
.
دقت کردین قبلاً هر چی موبایل کوچکتر بود با کلاس تر بود،الان هر چی بزرگتر باشه!!!
.
.
.
اگه از خونه زدی بیرون، و صد متر جلوتر یادت افتاد که تلفونتو جا گذاشتی
و بر نگردی برش داری، یعنی‌ تنهایی‌ آقا، تنها
.
.
.
بعضی ها پشت فرمون چنان با دقت، ظرافت و پشتکار عجیبی
با انگشت دماغشون رو حفاری می کنن
انگاری عسلویه ست الانه که نفت و گاز بزنه بیرون!!!
.
.
.
دیروز کودکی در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ
دست تمنایی به سویم دراز کرد
خالی تر از تمامی آرزوهای کودکانه
دنیا عوض شده است
کودکان به دنبال نان اند و ما به دنبال عشق …
.
.
.
به داداش کوچیکم میگم یکم ورزش کن مثل من هیکلت ورزشکاری بشه
برگشته بهم میگه:
تو که هیکلت مثل آدم دست راستی میمونه ، که با دست چپ نوشته باشه !
.
.
.
از نظر هندوانه
تمام انسانها چاقوکش هستند !
.
.
.
کسی که بیشتر از ۳ دفعه پشت سر هم بهت گفت ازت متنفرم
عاشقته تضمینی !
.
.
.
شما هم وقتی پول مول تو جیبتون نیست احساس نا امنی میکنین ؟
یا فقط من اینجوریم !؟
.
.
.
تو کافی‌شاپ دختره مدام دستش‌و می‌کشید رو دست پسره، پسره‌م لبخند می‌زد
دستم‌و کشیدم رو اون یکی دستم، اصلن خنده‌دار نبود!
.
.
.
دقت کردین هروقت یه خواب خوب میبینی صب پاشی یادت نمیاد
اما کافیه یه خواب ناجور ببینی ، تا شیش ماه تو مخته !
.
.
.
برای شنیدن صدای که دوستش میداری همین لحظه هم بسیار دیر است
افسوس خواهی خورد زمانی را که آن سوی سیم ها کسی بی احساس میگوید
برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد!
.
.
.
ایرانسل در آینده ای نزدیک:
مشترک گرامی چه خبر؟ مامان بابا خوبن؟
بچه کوچولو چه طوره؟ الهی ایرانسل قربونش بره :-*
مشترک گرامی یه طرح دارم پاییزه یکی سیم کارت بخر ، دوتا ببر
یکی میارم در خونتون یکی می دم به عموتون یکی هم واسه عمتون !
مشترک گرامی کاری باری نداری فعلا ؟ قربونت ایرانسل !
.
.
.
دوستم تعریف میکرد میگفت :
با دوست دخترم رفتیم برا اهدا عضو ثبت نام کردیم و این حرفا
آقا مارو جو گرفت هرچی بود تیک زدیم :)
خدا نکرده اگه اتفاقی بیوفته برام ، فقط پوستم میمونه
تو یه نایلون میارن در خونه تحویل میدن !
.
.
.
شِنبِمِه (shenbeme) چیست !؟
اضحار وضعیت یک قمی ، وقتی لب ساحل به او شن چسبیده باشد !
.
.
.
عجیبه ….. یه جای کار اشکال داره !
یه عده نه به پدرشـون رفتن نه به مادرشـون اونا فقط و فقط بر باد رفتن ….
.
.
.
هروقت ساعت سه – چهار صب خوابیدم صبش عین آدم بیدار شدم .
اما اگه دوازده یک بخوابم باید با بیل بیدارم کرد .
خدایا درخواست ری استور فکتوری داریم
.
.
.
گاهی چقدر سخت است، تشخیص این که:
منطق بر احساس ارجحیت دارد، یا احساس بر منطق !
.
.
.
به فرزندانمان در کودکى
وقت بیشترى براى عروسک بازى بدهیم
تا وقتى بزرگ شدند با آدمها بازى نکنن….!
.
.
.
یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم
که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو
من که حلالشون نمی کنم!
.
.
.
بعضی ها برای به جایی رسیدن
و بعضی ها بعد از به جایی رسیدن
همه چیز را زیر پا می گذارند ….!!
.
.
.
عشق که آپشن نداره
خودت باش کسی ام خوشش نیومد ، نیومد اینجا مجسمه سازی نیست
.
.
.
یه وقتایی دیگه حسش نیست غصه بخوری
رسما” غصه تو رو میخوره
.
.
.
دوستم: چقد مامان بابات خوب و مهربونن
من: واسه اینکه تو اینجایی !
.
.
.
از میان تمام بازی های کودکانه
تنها” یادم تو را فراموش “را خوب بلد بودی
.
.
.
ندانستن عیب نیست ، فضولی کردن عیب است !
.
.
.
میگه: چرا زن نمیگیری؟
میگم: مرسی من همینطوری راحتم
میگه :‌آخه ما ناراحتیم تو راحتی:))
.
.
.
در دسترس بودنت دیگر برایم ارزش ندارد ….
اکنون نه مشترک هستی ؛
نه مورد نظر … !!!


برچسب‌ها: جوک باهال ,

تاريخ : چهار شنبه 18 مرداد 1398 | 18:36 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان

نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان برای کودکان:
اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم، بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم، بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست. سپس با روحی سرشار و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاری.

تاکسی

بسیجیه سوار تاکسی میشه، به راننده میگه: این رادیو را خاموش کن، چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است، در زمان پیغمبر رادیو و موسیقی نبود، مخصوصا” موسیقی فرنگی که مال کفار است.
راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه میگه: در زمان پیغمبر تاکسی نبود، شما بفرمایید پایین منـتظر شُتر بشید.

ناخدا

یه کشتی داشت رو دریا می‌رفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای دریای رو دید. سریع به خدمه‌اش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون پیراهن قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد و دزدای دریایی شکست خوردن!
 
کشتی همینطوری راهشو ادامه می‌داد که دوباره رسیدن به یه سری دزد دریایی دیگه! باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده بشینو اون پیراهن قرمز منم بیارین تنم کنم!! خلاصه، زدن دخل این یکی دزدا رو هم آوردنو باز به راهشون ادامه دادن.
یکی از ملوانا که کنجکاو شده بود از ناخدا پرسید: ناخدا، چرا هر دفعه که جنگ می‌شه پیراهن قرمزتو می‌پوشی؟ ناخدا می‌گه: خوب برای اینکه توی نبرد وقتی زخمی می‌شم، پیراهن قرمزم نمی‌ذاره خدمه زخمای منو خونریزیمو ببینن در نتیجه روحیه‌شون حفظ می‌شه و جنگ رو می‌بریم.
خلاصه، همینطوری که داشتن می‌رفتن، یهو ۱۰ تا کشتی خیلی بزرگ دزدای دریایی رو که کلی توپ و تفنگ و موشکو تیر کمونو اکلیل سرنج و از این چیزا داشتن می‌بینن. ناخداهه که می‌بینه این دفعه کار یه کم مشکله، داد می‌زنه: خدمه سریع برای نبرد آماده بشین ضمنا پیراهن قرمز منو با شلوار قهوه‌ایم بیارین!

زردآلو

مشتری: آقا لطفاً یه نصفه زردآلو بدین
فروشنده: عمده ببر به صرفه تره ها، یه دونه زردآلوی کامل ببر هسته شم نصف قیمت باهات حساب میکنیم!

تفاوت روزای هفته در بهشت و جهنم
تفاوت روزای هفته در بهشت و جهنم:
بهشت: شنبه – شب جمعه – دوشنبه – شب جمعه – چهارشنبه – شب جمعه – بازم شب جمعه
جهنم: عصر جمعه – ۲۲ بهمن – عصر جمعه – عصر ِ ۱۳ به در – عصر جمعه – ۱ مهر – بازم عصر جمعه….

کولر

دست مخترع کولر درد نکنه چون:
اگه به ما بود الان
یا میگفتیم مشیتِ خدا در اینه که هوا گرم باشه و حتما یه حکمتی
هست،باید تحمل کرد و نباید تو کارِ خدا دخالت کرد!!
یا اینکه یه دعا ساخته بودیم و میگفتیم باید
روزی ۷۰ بار از روش خوند تا خنک شد…!
اگرم میخوندیم و خنک نمیشدیم،میگفتن با اخلاص نخوندیو
فقط بنده های واقعی و با تقوا خنک میشن …!!!

عوارض جانبی شکست عشق
عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟
در آوردن گوشی از حالت سایلنت !
نبردن گوشی به دستشویی و حمام !
از رمز درآوردن اینباکس گوشی !
پاک کردن آثار جرم !
خواب راحت …
زندگی راحت …
آرامش همراه با گریه !
تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !

گالیله
حیف نون :گالیله غلط کرد گفت زمین می‌چرخه
اگه می‌چرخه پس چرا خنک نمیشه ؟

دعای بچه ها
به خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه …
میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت
وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

قبله
رفیقم اومده خونمون ! وضو گرفته میخواد نماز بخونه ! می پرسه قبله کدوم طرفه ؟!
میگم : میخوای نماز بخونی ؟!
میگه : پَ نه پَ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم !

صندلی کامپیوتر
رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟
میگم پــــ نه پــــ خار داشته باشه…

خوابگاه دخترا و پسرا
شب امتحان خوابگاه دخترا: واااای فقط ۴ دور کتاب خوندم به دور ۵ نرسیدم میفهمی؟
خوابگاه پسرا:احمق مگه نمیگم شاه دسته منه رد کن !!

اگه کسی بهت گفت دوستت دارم
اگه کسی بهت گفت دوستت دارم ؛
آروم بغلش کن ، نازش کن ، سرشو بذار روی شونت و یواش در گوشش بگو :
خوب بسه دیگه پاشو خیلی خندیدیم !
اونجایی که تو درس میخوندی ما مدیر مدرسه بودیم !

شناسنامه
رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: زنته؟
میگم: پ ن پ دختر همسایمونه اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه!

دقت کردین
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم، می گن بچه است، نمی فهمه!
وقتی نوجوان هستیم، می گن نوجوونه، نمی فهمه!
وقتی جوان هستیم می گن جوون و خامه، نمی فهمه!
وقتی بزرگ می شیم، می گن داره پیر می شه، نمی فهمه!
وقتی هم پیر هستیم می گن پیره، حالیش نیست! نمی فهمه!
فقط موقعی که می میریم میان سر قبرمون و می گن عجب انسان فهمیده ای بود!

پیرمرد و وصیت نامه
پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه.
بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب می شه.
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه.
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه: خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تون رو بدست آوردید.
پیرمرد می گه: نه، من هنوز بهشون چیزی نگفته ام! هر شب می شینم و به حرف هاشون گوش می کنم… فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کرده ام!
 
 

دلم میخواد راننده ماشین پلیس بشم؛بلندگو بگیرم دستم بگم :
راننده پژو حرکت کن!
مگان!! سرت رو بنداز پایین ! مگه خودت خواهر مادر نداری !؟
ماکسیمای مشکی ؟ شیطون دخترای قشنگی سوار کردی!؟
۲۰۶ صندوق دار آهنگت خیلی قدیمیه…عوضش کن… !؟
…بنز مشکی … بنننننننز … فخر می فروشی ?!! بزن بغل

از یه دختره پرسیدم : حالت چطوره ؟
گفت :میجی یوجی !!

اولش فکر کردم داره چینی ژاپنی حرف میزنه
نگو منظورش این بوده : مرسی ، تو چی..؟

یعنی این دخترا به روح اعتقاد دارن؟؟؟!!!
زبان دخترای امروز
خوشگل = خوجل
خوبی = خوفی
جیگرتو بخورم = جیگلتو بخولم
عشق منی = عجق منی
قربونت برم = قلبونت بلم
چطوری؟ = تطولی؟
چی کار می کنی = چیکال می کنی
سلام = شلام
دختر = دخمل
پسر = پسمل
عزیزم = عجیجم
جون = جونززززززززززز
بی تربیت = بی تلبیت
بی ادب = بی عوض (این یکی درک ربطش کمی مشکل واقعاً)
دوست ندارم = اصنم نِی خوام
نمیدونم = نیدونم(این روزا خیلی می گن!!)
دوست = دوکس(این کلمه رو نمی دونم از کجا درآوردن
 
 
 
رفیقم ۲ تا دوست دختر داره اسمِ یکیشون پرستوئه؛ اسمِ اون یکی شیرین!
میخواست به پرستو اس ام اس بده نوشت:
“پرستوی من حالت چطوره؟؟” ولی اشتباهی فرستاد واسه شیرین!
اونوقت مارو میگی بجای این رفیقمون جفت کردیم !
اصلا پاپیون شد زیر گلومون! گفتیم الان یک بزن و بکشی میشه بیا و ببین!
شیرین زنگ زد به دوستم با حالت شـــــــاکی گفت:
خجالت نمیکش خیانتکارِ عوضی !؟ واقعا که خیلی آشغالی!
این رفیق ما هم با کمـــــــال خونسردی گفت:
تو لیاقت نداری من لوست کنم نازت کنم!
خلایق هرچه لایق! داشتم لوست میکردم بهت گفتم پرستوی من!
لیاقت نداری دیگه، واست متاسفم!
زااارت گوشیو قطع کرد !
حالا هی دختره زنگ میزد میگفت ببخشید! این محل نمیذاشت!
من فقط میخواستم از همین تریبون اعلام کنم:
سگ تو اون اعتماد به نفست در مواقع بحرانی و کنترل بحرانت..!
این خوبیه اسم دختراست دیگه.. قدرت مانور رو زیاد می کنه
 
 
:lol:
اسم من…!

 

 

اوایل ترم بود. صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه. چون عجله داشتم بجای ۵۰۰۰ تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.

 

سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از دخترای آس و خوشگل کلاس جلو نشسته یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه*شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد…
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم: “کرایه*ی خانم رو هم حساب کنید دختره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه… اجازه بدین خودم حساب می*کنم و این حرفا منم که عمرا این موقعیتو از دست نمی*دادم و کوتاه نمی*اومدم می*گفتم به خدا اگه بزارم
تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده هَمَشَم می*دیدم نیشِ راننده بازه
خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم بعدش گفت: “چطوری با این پونصدی کرایه*ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟”
یهو انگار فلج شدم. آخه پول دیگه*ای نداشتم الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت*کشی تابلوُ… که دیدم خانم خوشگله کرایه*ی جفتمونو حساب کرد ولی از خنده داشت می*ترکید
داشت گریه*ام می*گرفت که اس.ام.اس داد و گفت: “پیش میاد عزیزم ناراحت نباش موافقی ناهارو با هم بخوریم؟
حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم!
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم: “باشه” این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو “مستضعف” سیو کرده…!!!

 

 
 
 
اسپانیایی ها میگن :
“عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است ”
ایتالیایی ها میگن:
“عشق یعنی ترس از دست دادن تو !”
ایرانی ها میگن :
“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود !”
 
 
 
دو تا خانوم داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن. اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم. دومی می گه این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو با هسته قورت دادم، همه ی فامیلامون می گفتن اوا زری خانوم چند ماهه حامله ای؟!
 
 
 
دیروز به استاد گفتم :
استاد دو دیقیقه اومدیم خودتون رو ببینیم همش که پا تخته ای
بیا بشین دیگه !
کل کلاس له شدن:)) منم انداخت بیرون !
.
.
.
حتی اگر از دوران مهد کودکتون چشاتون ضعیف باشه
از نظر پدر و مادرتون این کامپیوتر صاحاب مرده باعثشه !
.
.
.
تازه فهمیدم ((موفق باشید)) آخر برگه امتحان
در جواب تمام خسته نباشید هایی هست که وسط کلاس به استاد می گفتیم !
.
.
.
دقت کردین ؟ شهرام شب پره قرص اکس سرخود است !
.
.
.
یکی از بچه ها میگفت امسال همه تولدمو تبریک گفتن به جز خانوادم
توقع داشتم ازشون ناراحتم
گفتم برو خدا پدرتو بیامرزه
والا بابا ننه ما اصن نمیدونن ما چه سالی چه ماهی دنیا اومدیم
دهه هفتادی بود !
ای خدا دهه شصتی اینقد بدخت آخه
.
.
.
دختری با ظاهری ساده از خیابان گذشت که پسری در پیاده رو به او گفت:
چطوری سیبیلو؟
دختر خونسرد ، تبسمی کرد و جواب داد:
وقتی تو ابرو بر میداری و مو رنگ میکنی و گوشواره میندازی
من سیبیل میزارم تا جامعه احساس کمبود مرد نداشته باشه !
.
.
.
باباهامون جلوی باباهاشون پاشونو دراز نکردن
ما پاهامونو دراز کردیم اما به احترامشون جلوشون سیگار نکشیدیم
بچه هامون اگه تو جمع نزنن زیر گوشمون شانس آوردیم !
.
.
.
به سلامتی دزد دریایی …
که همه رو با یه چشم میبینه !
.
.
.
لعنتی….. !!!
روزهایی که به تو نیازدارم …
مصادف شده با
روزهایی که ازمن دوری….
.
.
:smile: .
هم عاشقتم , هم ازت متنفرم , میانگین که بگیری میبینی برام مهم نیستی !
.
.
.
یعنی من خودم رو یه یک لحظه جای این دخترای مجرد میزارم
خیلی حالم گرفته میشه که پسر خوشتیپ و خوشگل و تحصیل کرده ای مثل من قصد ازدواج نداره !!
.
.
.
به سلامتی مادرا که وقتی با جارو برقی میان تو اتاق انگار چنگیز خان حمله کرده..!
.
.
.
قلابت را بدون طعمه بینداز ، اینجا پر است از ماهیانی که از زندگی سیر شده اند
.
.
.
من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم می کند
منطق او، حتی از حماقت من هم احمقانه تر است
.
.
.
پسر : عصبانی میشی خیلی خوشگل میشی …
دختر : من که الان عصبانی نیستم.!!
پسر : منم همینو میگم، الان مثه بزی..!!!
دختر : چی میگی آشغال؟
پسر : آها اینو میگم، الان خیلی خوشگلی ….!!
.
.
.
انگار ۹۰% از خستگی آدم تو جورابشه !
این جورابو که در میاری راحت میشی
.
.
.
یه پسرخاله دارم به باباش میگه پدر، به مامانشم مادر
میریم خونشون انگار داریم فیلم هندی می بینیم !
.
.
.
خیلی وقته این سوال ذهن منو به خودش مشغول کرده
که چرا به جای :دی از :بهمن استفاده نمیکنن !
.
.
.
هیچی بدتر از این نیست خسته بخوابی جلو تلویزیون
ببینی کنترل گم شده و بخوای بلندشی دنبالش بگردی …..
.
.
.
حتی اگه ۸ تا یخچال فریزر ساید بای ساید هم تو خونه باشه
از نظر مادر ۹۰ درصد قبض برق مال کامپیوتره!!!
.
.
.
و خداوند انسانهایی را آفرید که به اشتباه فکر می کنن خوشمزه هستن
بدین سان اعصاب بشریت به فنا رهسپار گشت
.
.
.
با مامانم دعوام شده …
رفتم سر گوشیش میبینم شمارم رو پاک کرده !
.
.
.
باعرض سلام و خسته نباشی خدمت نیمه گمشده ام ، کدوم گوری هستی نکبت؟؟؟
.
.
.
آهای ماریو منو یادته؟؟؟
من همونیم که کل دوران کودکیمو واسه نجات دادن دوست دخترت هدر دادم !! کصافط!!!!..
.
.
.
دقت کردین قبلاً هر چی موبایل کوچکتر بود با کلاس تر بود،الان هر چی بزرگتر باشه!!!
.
.
.
اگه از خونه زدی بیرون، و صد متر جلوتر یادت افتاد که تلفونتو جا گذاشتی
و بر نگردی برش داری، یعنی‌ تنهایی‌ آقا، تنها
.
.
.
بعضی ها پشت فرمون چنان با دقت، ظرافت و پشتکار عجیبی
با انگشت دماغشون رو حفاری می کنن
انگاری عسلویه ست الانه که نفت و گاز بزنه بیرون!!!
.
.
.
دیروز کودکی در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ
دست تمنایی به سویم دراز کرد
خالی تر از تمامی آرزوهای کودکانه
دنیا عوض شده است
کودکان به دنبال نان اند و ما به دنبال عشق …
.
.
.
به داداش کوچیکم میگم یکم ورزش کن مثل من هیکلت ورزشکاری بشه
برگشته بهم میگه:
تو که هیکلت مثل آدم دست راستی میمونه ، که با دست چپ نوشته باشه !
.
.
.
از نظر هندوانه
تمام انسانها چاقوکش هستند !
.
.
.
کسی که بیشتر از ۳ دفعه پشت سر هم بهت گفت ازت متنفرم
عاشقته تضمینی !
.
.
.
شما هم وقتی پول مول تو جیبتون نیست احساس نا امنی میکنین ؟
یا فقط من اینجوریم !؟
.
.
.
تو کافی‌شاپ دختره مدام دستش‌و می‌کشید رو دست پسره، پسره‌م لبخند می‌زد
دستم‌و کشیدم رو اون یکی دستم، اصلن خنده‌دار نبود!
.
.
.
دقت کردین هروقت یه خواب خوب میبینی صب پاشی یادت نمیاد
اما کافیه یه خواب ناجور ببینی ، تا شیش ماه تو مخته !
.
.
.
برای شنیدن صدای که دوستش میداری همین لحظه هم بسیار دیر است
افسوس خواهی خورد زمانی را که آن سوی سیم ها کسی بی احساس میگوید
برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد!
.
.
.
ایرانسل در آینده ای نزدیک:
مشترک گرامی چه خبر؟ مامان بابا خوبن؟
بچه کوچولو چه طوره؟ الهی ایرانسل قربونش بره :-*
مشترک گرامی یه طرح دارم پاییزه یکی سیم کارت بخر ، دوتا ببر
یکی میارم در خونتون یکی می دم به عموتون یکی هم واسه عمتون !
مشترک گرامی کاری باری نداری فعلا ؟ قربونت ایرانسل !
.
.
.
دوستم تعریف میکرد میگفت :
با دوست دخترم رفتیم برا اهدا عضو ثبت نام کردیم و این حرفا
آقا مارو جو گرفت هرچی بود تیک زدیم :)
خدا نکرده اگه اتفاقی بیوفته برام ، فقط پوستم میمونه
تو یه نایلون میارن در خونه تحویل میدن !
.
.
.
شِنبِمِه (shenbeme) چیست !؟
اضحار وضعیت یک قمی ، وقتی لب ساحل به او شن چسبیده باشد !
.
.
.
عجیبه ….. یه جای کار اشکال داره !
یه عده نه به پدرشـون رفتن نه به مادرشـون اونا فقط و فقط بر باد رفتن ….
.
.
.
هروقت ساعت سه – چهار صب خوابیدم صبش عین آدم بیدار شدم .
اما اگه دوازده یک بخوابم باید با بیل بیدارم کرد .
خدایا درخواست ری استور فکتوری داریم
.
.
.
گاهی چقدر سخت است، تشخیص این که:
منطق بر احساس ارجحیت دارد، یا احساس بر منطق !
.
.
.
به فرزندانمان در کودکى
وقت بیشترى براى عروسک بازى بدهیم
تا وقتى بزرگ شدند با آدمها بازى نکنن….!
.
.
.
یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم
که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو
من که حلالشون نمی کنم!
.
.
.
بعضی ها برای به جایی رسیدن
و بعضی ها بعد از به جایی رسیدن
همه چیز را زیر پا می گذارند ….!!
.
.
.
عشق که آپشن نداره
خودت باش کسی ام خوشش نیومد ، نیومد اینجا مجسمه سازی نیست
.
.
.
یه وقتایی دیگه حسش نیست غصه بخوری
رسما” غصه تو رو میخوره
.
.
.
دوستم: چقد مامان بابات خوب و مهربونن
من: واسه اینکه تو اینجایی !
.
.
.
از میان تمام بازی های کودکانه
تنها” یادم تو را فراموش “را خوب بلد بودی
.
.
.
ندانستن عیب نیست ، فضولی کردن عیب است !
.
.
.
میگه: چرا زن نمیگیری؟
میگم: مرسی من همینطوری راحتم
میگه :‌آخه ما ناراحتیم تو راحتی:))
.
.
.
در دسترس بودنت دیگر برایم ارزش ندارد ….
اکنون نه مشترک هستی ؛
نه مورد نظر … !!!


برچسب‌ها: جوک باهال ,

تاريخ : چهار شنبه 18 مرداد 1398 | 18:36 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

http://hashtgerd2.persiangig.com/images/(hashtgerd.bloghaa.com)troll224.jpg


برچسب‌ها: نیوتون ,

تاريخ : چهار شنبه 18 مرداد 1398 | 18:32 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

ورود آرشیو جملات طنز


 

پسر چگونه موجودیست !؟

اصلا موجود نیست

.

.

.

یه سوال دارم ، اینکه میگن سی و دو بار غذاتونو بجوین رو کی رعایت کرده ؟

والا ما اومدیم رعایت کنیم ۱۷-۱۸ بار جویدیم داشت حالمون بهم میخورد :|

انگار با گوشت کوب له کردی غذارو یه استکان آبم قاتیش کردی :|

.

.

.

دختره پدرش ایرانیه مادرش آلمانی … تمام عمرش آلمان بوده

عین بلبل فارسی حرف میزنه انگار ۴۵۶ سال تو ایران بوده

حالا دختره از ایران ۶ ماه میره خارج !

حرف که میزنه آدم میخواد با خاک انداز یه ۷ امتیازی بذاره تو صورتش :|

لحجش عوض شده ! شینش میزنه ، سینش میزنه ، ت دسته دارش هم میزنه !

.

.

.

هنوزم که هنوزه ، هستند کسایی که وقتی میخوای بری بیرون

میـپـرسن: ” کجا !؟ “

و بلافاصله بعد از شنیدن جواب ” میــــرم بیرون “

از جانب شما قانع شده و به آرامش خاصی میرسند :| !

.

.

.

از تاکسی که پیاده شدم یه پیرزنه هم با من پیاده شد

زمزمه میکرد که “حالا چطوری از خیابون رد بشم “

آقا ما هم حس جوانمردیمون زد بالا ، حواسمو جم کردم که خلوت بشه

برگشتم به پیرزنه بگم آروم با من بیا ، دیدم نیستش

دور و برم رو نیگا کردم دیدم اونطرف خیابونه داره گوله میره ! :|

[واقعی]

.

.

.

خیلی دوست دارم یکی بهم بگه “قدر این روزاتونو بدونید”

بعد بزنم پس گردنش و بگم دقیقا کدوم روزا؟

نشون بده با دست!

.

.

.

خدایا

آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم ، تقدیر من است

یا تقصیر من !؟

.

.

.

منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباشید!!!!!

اشکهایتان را با دست خودتان پاک کنید همه رهگذرند!!!!!


برچسب‌ها: خواندنی و دانستنی ,

تاريخ : چهار شنبه 18 مرداد 1398 | 18:18 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

یه فال جالب ! كمتر آدمی به فال و طالع بینی اعتقاد راسخ داره ، اما خوندن این جور فال ها خالی از لطف نیست ، ضمن اینكه همیشه یه مواردی هست كه یه جور فال یا طالع بینی گوشزد می كنه و با واقعیت هم سازگاره . مگه نه؟

رنگ خودتون رو با توجه به تاریخ تولدتون پیدا كنید و بعد توضیح مربوط به اون رنگ رو بخونید


در صورتیكه تاریخ تولد شما در :

اول فروردین ماه باشد سیاه هستید.
بین دوم فروردین تا 11 فروردین باشد ارغوانی هستید
بین 12 تا 21 فروردین باشد. شما سرمه ای است
بین 22 فروردین تا 31 فروردین باشد نقره ای هستید.
بین یكم اردیبهشت تا 10 اردیبهشت باشد سفید هستید.
بین 11 اردیبهشت تا 24 اردیبهشت باشد شما آبی هستید.
بین 25 اردیبهشت تا سوم خرداد باشد شما طلائی رنگ هستید.
بین 4 خرداد تا 13 خرداد باشد شما شیری رنگ هستید.
بین 14 خرداد تا 23 خرداد ماه باشد شما خاكستری هستید.
بین 24 خرداد تا دوم تیر ماه باشد شما رنگ خرمائی هستید.
سوم تیر ماه باشد رنگ شما خاكستری است.
بین 4 تیر ماه تا 13 تیر ماه باشد شما قرمز هستید.
بین 14 تیر ماه تا 23 تیر ماه باشد شما نارنجی هستید.
بین 24 تیر ماه تا سوم مرداد ماه باشد شما زرد هستید.
بین 4 مرداد ماه تا 13 مرداد باشد شما صورتی هستید.
بین 14 مرداد تا 22 مرداد باشد شما آبی هستید.
بین 23 مرداد تا یكم شهریور باشد شما سبز هستید.
بین 2 شهریور تا 11 شهریور باشد شما قهوه ای هستید.
بین 12 شهریور تا 21 شهریور باشد شما كبود رنگ هستید.
بین 22 شهریور تا 31 شهریور باشد شما لیموئی هستید.
متولدین یكم مهر ماه زیتونی هستند.
بین 2 مهر تا 11 مهر ماه ارغوانی هستید.
بین 12 مهر تا 21 مهر ماه باشد شما سرمه ای هستید.
بین 22 مهر ماه تا یكم آبان ماه شما نقره ای هستید.
بین 2 آبان تا 20 آبان ماه باشد شما سفید هستید.
بین 21 آبانماه تا 30 آبانماه باشد رنگ شماطلائی است.
بین یكم آذر ماه تا 10 آذر ماه باشد شما شیری رنگ هستید.
بین 11 آذر ماه تا 20 آذر ماه باشد شما خاكستری هستید.
بین 21 آذر تا 30 آذر باشد شما رنگ خرمائی هستید.
متولدین اول دیماه نیلی رنگ هستند.
بین دوم دی ماه تا 11 دی ماه باشد رنگ شما قرمز است.
بین 12 دی تا 21 دی ماه شما نارنجی هستید.
بین 22 دی ماه تا 4 بهمن ماه باشد شما زرد هستید.
بین 5 بهمن تا 14 بهمن ماه باشد شما صورتی هستید.
بین 15 بهمن تا 19 بهمن ماه باشد شما آبی هستید.
بین 20 بهمن تا 29 بهمن ماه باشد شما سبز هستید .
بین 30 بهمن تا 9 اسفند ماه باشد شما قهوه ای هستید.
بین 10 اسفند تا 20 اسفند باشد شما كبود رنگ هستید.
بین 21 اسفند تا 29 اسفند باشد لیموئی هستید.

قرمز

با نمك و دوستداشتنی، مشكل پسند اما همیشه عاشق.......
اینطور بنظر میرسد كه مورد محبت نیز باشید. با روحیه و
بشاش اما در همان زمان میتوانید بد اخلاق هم شوید
قادرید با مردم بسیار خوب و با ملاطفت برخورد كنید و این
همان عشقی است كه میتواند در راهی كه در پیش دارید
همراهتان باشد
آدمهایی را كه راحت صحبت میكنند دوست دارید این آدمها
باعث میشوند احساس راحتی بیشتری داشته باشید

شیری رنگ

اهل رقابت و بازی دوست. دوست ندارد ببازد
ولی همیشه بشاش است
شما قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت
خود را بیرون بگذرانید، با دقت عشقتان را انتخاب میكنید
و بسادگی عاشق نمی شوید اما وقتی او را یافتید تا مدتهای
طولانی دوستش خواهید داشت

نیلی

شما بیشتر متوجه نگاهتان هستید و استانداردهای بالائی در
انتخاب عشق دارید. هر راه حلی را با دقت و تفكر انتخاب
می كنید و بسیار بندرت مرتكب اشتباه احمقانه میشوید
دوست دارید رهبر باشید و به راحتی می توانید دوستان جدید
پیدا كنید

خاكستری

جذاب و فعال هستید، شما هرگز احساستان را پنهان نمی كنید
و هر آنچه را كه درونتان است آشكار می سازید. اما ضمنا
میتوانید خودخواه هم باشید. می خواهید مورد توجه باشید و
نمی خواهید بطور نا برابر با شما برخورد شود. میتوانید
روز مردم را روشن كنید. شما میدانید در زمان مناسب چه
بگویید و خوش اخلاق هستید

سبز

خیلی خوب با افراد تازه كنار می آیید. در واقع آدم
خجالتی ای نیستی اما گاهی اوقات با كلماتت به عواطف مردم
آسیب می رسانید. دوست دارید تا مورد توجه و علاقه كسی
باشید كه دوستش دارید ولی اغلب تنهایید و به انتظار فرد
مورد نظرت می مانید


طلائی

شما میدانید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. آدم
بشاشی هستید و زیاد بیرون میروید. بسیار سخت میتوانی فرد
مورد نظرت را پیدا كنی اما وقتی او را یافتی تا سالیان
متمادی دوباره عاشق نمی شوی

صورتی

شما همواره در تلاشید تا در هر چیزی بهترین باشید و دوست
دارید به سایرین كمك كنید. اما بسادگی قانع نمی شوی.
دارای افكاری منفی هستید و در جستجوی عشقی شورانگیز
مانند آنچه در قصه هاست هستید

زرد

شما شیرین و بیگناهید ، مورد اعتماد بسیاری از مردم ،
و دارای رهبریتی قوی در ارتباطاتتان هستید. شما خوب تصمیم
میگیرید و انتخاب درستی در زمان مناسب می گیرید. همواره
در افكار داشتن روابط عاشقانه بسر می برید

خرمائی

باهوشید و میدانید چه چیزی درست است. میخواهید همه چیز
را مطابق میل خود كنید كه گاهی میتواند بدلیل عدم توجه
به نظر دیگران مشكل ساز باشد. اما در مورد عشق صبور
هستید. وقتی فرد مورد نظرتان را یافتید برایتان دشوار
است فرد بهتری پیدا كنید

نارنجی

در مقابل اعمالتان مسئولیت پذیر هستید، می دانید چگونه
با مردم رفتار كنید. همواره اهدافی برای دستیابی به آنها
دارید و حقیقتا برای رسیدن به آنها تلاش میكنید ، فردی
آماده رقابت هستید. دوستانتان برایت بسیار مهم هستند و
قدر آنچه را كه دارید میدانید، گاهی اوقات واكنشتان
زیادی شدید است و علت آن نیز احساساتی بودنتان است

ارغوانی

اسرار آمیز هستید، بهیچوجه خودخواه نیستید ، زود و آسان
نظرتان جلب میشود. روزتان با توجه به خلقتان میتواند
غمگین یا خوش باشد. بین دوستان محبوب هستید اما میتوانید
دست به عمل احمقانه ای نیز بزنید ، بسادگی امور را
فراموش میكنید. بدنبال شخصی هستید كه قابل اعتماد باشد

لیموئی

آرام هستید، اما بسادگی عصبانی می شوید. به آسانی حسادت
می ورزید و در مورد چیزهای كوچك اعتراض میكنید، نمی
توانید به یك كار بچسبید اما دارای شخصیتی هستید كه
اعتماد و علاقه همه را جلب میكند

نقره ای


خیال پرداز و بامزه اید ، دوست دارید چیز های جدید را
بیازمایید. علاقه دارید خود سازی كنید و بسادگی می
آموزید، براحتی میتوان با شما صحبت كرد و شما نصایح خوبی
میدهید. وقتی موضوع دوستی است متوجه میشوید نمی توان به
كسی اعتماد كرد، اما وقتی دوستان واقعی خود را یافتید تا
پایان عمر به آنها اعتماد میكنید

سیاه

شما یك مبارز هستید و دارای انگیزه اید. اما تغییر در
زندگی را نمی پسندید. زمانی كه تصمیمی گرفتید، روی
تصمیمتان تا مدتها پای می فشارید. زندگی عشقی شما نیز
توام با مبارزه است و مثل همه نیست

زیتونی

شما روشن قلب و آدم گرمی هستید. همراه خوبی برای فامیل و
دوستانید. خشونت را نمی پسندید و میدانید چه چیزی درست
است. شما مهربان و بشاش هستید اما بسادگی به مردم حسادت
نورزید


قهوه ای

فعال و ورزشكارید ، برای دیگران مشكل است كه به
شما نزدیك شوند. زمانی كه متوجه میشوید نمی توانید به
چیزی كه میخواهید دستیابید ،‌ بسادگی تسلیم شده آنرا رها
میكنید

آبی

اتكا به نفس كمی دارید و خیلی ایرادی هستید. هنرمند
هستید و دوست دارید عاشق شوید ، اما میگذارید عشقتان از
دستتان برود چون در این مورد از مغزتان فرمان میگیرید نه
از قلبتان

سرمه ای

شما جذابید و عاشق زندگی خود هستید ، نسبت به همه
چیز دارای احساسی قوی هستید و خیلی زود گیج میشوید
زمانی كه از دست شخص یا اشخاصی عصبانی می شوید برایتان
مشكل است آنها را ببخشید

سفید

شما آرزو و اهدافی در زندگی دارید زود حسادت می ورزید
نسبت به دیگران متفاوت و گاهی اوقات عجیب هستید اما همه
این حالت شما را دوست دارند

كبود

احساسات شما بسادگی و ناگهانی تغییر میكند اغلب تنها
هستید ، مسافرت را دوست دارید. انسان صادقی هستید ولی
حرف مردم را زود باور میكنید. یافتن عشق برای شما سخت
است و گمگشته عشق هستید

 


برچسب‌ها: فال رنگ ,

تاريخ : چهار شنبه 11 مرداد 1398 | 14:11 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

فال ریاضی

شاید شما هم جزو افرادى هستید كه در دوران تحصیل درس هندسه برایتان هیچ جذابیتى نداشته و احتمالاً از شنیدن نام آن بیزارید ولى چند لحظه این موضوع را فراموش كنید. بعد ساده ترین اشكال هندسى را به خاطر بیاورید؛ مربع، مستطیل، مثلث، دایره و منحنى. سپس خیلى سریع و بدون اینكه زیاد به مغزتان فشار بیاورید شكلى را انتخاب كنید كه بیشتر از همه مى پسندید. در حقیقت یك تست روانشناسى پیش روى شما قرار دارد كه با توجه به انتخابتان بسرعت نشان مى دهد شما در زندگى چه جور آدمى هستید و در چه مشاغلی احتمال موفقیتتان بیشتر است!

مربع

افرادى كه شكل مربع را انتخاب مى كنند كسانى هستند كه در یك محیط پایدار بیشترین احساس آرامش را دارند و مسیر كارهایشان كاملاً واضح است. چنین اشخاصى محافظه كارند و دوست دارند همه چیز مرتب و منظم باشد. وظیفه شناس هستند و اگر كارى را به آنها محول كنید آنقدر روى آن وقت مى گذارند تا تمام شود، حتى اگر كارى تكرارى و طاقت فرسا باشد و مجبور شدند به تنهایى آن را انجام دهند.

مستطیل

اصولگرایى مشخصه بارز این افراد است. آنها نیز نظم و ترتیب را دوست دارند ولى آن را بیشتر از طریق سازماندهى هاى دقیق اجرا مى كنند. این امر سبب مى شود كه راه هاى مناسبى را انتخاب و همه قواعد و مقررات را بررسى كنند. اگر وظیفه اى را به این اشخاص محول كنید ابتدا آن را به خوبى سازماندهى مى كنند تا اطمینان یابند که به طور اصولی اجرا خواهد شد.

مثلث

اشخاصى كه شكل مثلث را انتخاب مى كنند هدف گرا هستند. آنها از برنامه ریزى قبل از انجام كارها لذت مى برند و به طرح موضوعات و برنامه هاى بزرگ و بلند مدت تمایل نشان مى دهند، اما ممكن است جزئیات را فراموش كنند. اگر كارى را بر عهده آنها بگذارید ابتدا هدفى را براى آن تعیین و سپس با برنامه ریزى کار را آغاز می کنند.

دایره

چنین افرادى اجتماعى و خوش صحبت هستند، هیچ لحن خشنى ندارند و امور را به وسیله صحبت كردن درباره آنها تحت كنترل خود در مى آورند. ارتباطات اولین اولویت آنها در زندگى است. مطمئن باشید كه اگر وظیفه اى به آنها محول شود آنقدر درباره آن صحبت مى كنند تا هماهنگى لازم ایجاد شود.

منحنى

خلاقیت در این قبیل افراد موج مى زند و اغلب اوقات كارهاى جدید و متفاویت را ارائه مى دهند. نظم و ترتیب برایشان كسالت آور است و اگر تكلیف را براى آنها در نظر بگیرید ایده هاى خوب و مشخصى را براى آنها ابداع می کنند.

به طور كلى افرادى كه سه شكل اول یعنى مربع، مستطیل و مثلث را انتخاب مى كنند در جهت مسیر ویژه در حركت هستند و كارها را به طور منطقى و اصولى انجام مى دهند ولى ممكن است خلاقیت كمى داشته باشند.
اما گزینش دایره و منحنى نشان دهنده خلاقیت و برون گرایى است. چنین افرادى به موقعیت هاى جدید و سایر افراد دسترسی پیدا می کنند اما چندان اصول گرا و قابل اعتماد نیستند.

كاربرد تست

این تست براى ارزیابى افراد نسبت به موقعیت شغلى شان كاربرد دارد و یا به منظور پى بردن به این نكته كه اشخاص مختلف تا چه حد مى تواند با هم كار كنند. اگر شما بشدت علاقه مندید كه یك كار خاص و اصولى را انجام دهید یك فرد مربع دوست میتواند همكار خوبى برایتان باشد. همچنین اینگونه افراد براى كار در دوایر حسابرسى هم كاملاً مناسبند. اگر كارها نیاز به سازماندهى گروهى داشته باشد مثلث دوستان در پیشبرد فعالیت ها موفق خواهند بود. این افراد مى توانند مجرى خوبى باشند چون اهداف را مشخص و اطمینان مى یابند كه دستیابى به آنها ممكن است. براى هر نوع ارتباطات حضورى افرادى كه دایره را انتخاب مى كنند، بهترین هستند. آنها مى توانند یك كارمند خوب، مسؤول پذیرش یا فردى باشند كه به مشتریان خود خدمات مناسبى را ارائه مى دهند. بالاخره افرادى كه شكل مورد علاقه شان منحنى است همیشه ایده هاى تازه دارند و به طور مثال براى كار در شركت هاى تبلیغاتى مناسبند


برچسب‌ها: فال ریاضی ,

تاريخ : چهار شنبه 11 مرداد 1398 | 14:7 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net


برچسب‌ها: مردان ,

تاريخ : چهار شنبه 11 مرداد 1398 | 13:43 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

ترفند دختربچه باهوش / طنز

 

یک مشت شکلات
 

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

 


برچسب‌ها: دختر کوچولو ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 15:42 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

كنـون رزم ويـروس و رستم شنو . . . دگـــرها شنيــدستي اين هـم شنـو
كـه اسفنـديـارش يكـي ديسك داد . . . بگفتـا بــه رستم كــه اي نيكــــزاد
در اين ديسك باشد يكي فايل ناب . . . كه بگــرفتم از سـايت افــــراسياب
چنيــن گفت رستـم بـه اسفنـديـار . . . كه مـن گشنمـه نـون سنگك بيـــار
جوابش چنين داد خنــدان طــرف . . . كه مـن نـون سنگك نـدارم بـه كف
برو حال مي كن بدين ديسك هان ! . . . كه هـم نـون و هـم آب باشد درآن
تهمتن روان شـد سـوي خانـه اش . . . شتابـان بــه ديـــدار رايــانــه اش
چـو آمـد بـه نزديـك ميني تاورش . . . بــزد ضــربه بـر دگمــــة پاورش
دگـر صبـر و آرام و طاقت نداشت . . . مران ديسك را در درايوش گذاشت
نكـرد هيـچ صبر و نـداد هيـچ لفت . . . يكـي ليست از روت ديسكت گـرفت
در آن ديسك ديدش يكي فايل بود . . . بــزد انتـــر آنجــا و اجــرا نمــود
كز آن يك دمو شد پس از آن عيان . . . ابا فيلــم و مـوزيك و شرح و بيان
به ناگـه چنان سيستمش كرد هنگ . . . كه رستم درآن مانده مبهوت و منگ
چـو رستم دگـربـاره ريست نمود . . . همـي كرد هنگ و همان شد كه بود
تهمتــــن كلافـــه شـــد و داد زد . . . ز بخـت بــد خويش فـــريــــاد زد
چـو تهمينـه فـرياد رستـم شنــود . . . بيــامــد كــه ليسانس رايــانه بود
بــدو گفت رستـم همــه مشكلـش . . . وز آن ديسك و بــرنامة خوشگلش
چـو رستـم بـدو داد قيچي و ريش . . . يكـــي ديسك بوت ايبل آورد پيش
يكـي تول كيت انـدر آن ديسك بود . . . بـــرآورد آنـــرا و اجـــرا نمـــود
همي گشت تول كيت ، هارد اندرش . . . چـــو كـودك كـه گردد پي مادرش
بـه نـاگـه يكـي رمـز ويروس يافت . . . پــي حـذف امضـاي ايشان شتافت
چـو ويــروس را نيـك بشنـاختش . . . مــر از بــوت سكتور بــرانداختش
يكـي ضـربـه زد بر سر تـول كيت . . . كـه هــر بايت آن گشت هشتاد بيت
بـه خاك انـدر افـكند ويــروس را . . . تهمتـن بــه رايــانــه زد بــوس را

 


برچسب‌ها: جنگ رستم و رایانه ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 15:34 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

نبــــــــــــرد رســـــــتـــــم و جـــــــومــــــــونگ(خیلی باحاله)

کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو

به رستم چنین گفت اون جومونگ!

ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم

رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:

منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت

جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:

تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و
سوسانو
را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم
سانگ ایل گوک
ه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال ۳ رو دیدی؟ کور که نیستی

در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:

چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین

بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:

جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن
جومونگ
رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!

و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:

و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!

و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!

 


برچسب‌ها: نبرد رستم و جمونگ ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 15:25 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

حاکمی بود که به سرودن شعر علاقه وافری داشت اما در این کار هیچ استعدادی نداشت و هر چند وقت نیز شاعران را به شب شعر دعوت می کرد و در شب شعر ، شعرهای خود را می خواند اما با وجودی که شعرهایش هیچ شباهتی به شعر نداشت مرتب از شعرهایش تعریف می کرد و شاعران دیگر را نیز تحقیر می کرد وشاعران از این موضوع ناراحت بودند ! به همین دلیل از ملیجک که اسباب خنده حاکم بود کمک خواستند . ملیجک پولی از آنها گرفت و گفت : خیالتان راحت ! کاری می کنم که حاکم تا ابد بی خیال شعر شود ! سپس به پیش حاکم رفت و از وی خواست که در شب شعرش شرکت کند . حاکم قبول کرد و با خنده جواب داد : خیلی خوب است هم شب شعر دارم هم تفریح و خنده !

هنگامی که جلسه شروع شد هر کدام از شاعران بنا به رسم جلسه شعری خواندند تا اینکه نوبت به حاکم رسید و شاعر قبل از حاکم به وی گفت : حاکما ! لطفا “ب” مرحمت کنید !(یعنی حاکم شعرت را با ب شروع کن ) حاکم نیز طبق عادت شروع کرد به خواندن یکی از ابیات خود که : ببین و بشین اینک آنجا و ببین و لیک می دانم که نمی خواهی ما را !

و به شاعران گفت : قدرت خدا را ببینید که چه سروده ام و با آن شعرهای در پیتی خودتان مقایسه کنید!سپس با خنده رو به ملیجک کرد و گفت : پدر سوخته ! “الف” بده !

ملیجک نیز رو به حاکم کرد و با خنده گفت :
اگر خواهی که خلایق نبینند این هنرت را بی درنگ بکش آن سیفون بالای سرت را


برچسب‌ها: طنز ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 15:20 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

یک استوانه فلزی به قطر ۵ سانتی‌متر اختیار کرده
سپس با مخلوط خاک‌ اره و چسب رازی پر کنید
حتماً هم چسبش رازی باشه وگرنه طعمش عوض میشه
دوستانی که میخوان ترد باشه میتونن خاک اره بیشتری اضافه کنن
و برای سخاری و خشکتر شدن چسب رازی رو به مقدار دلخواه اضافه کنید
جهت تزئین هم میتونید از یه شاخه کنار خشک شده استفاده کنید !


بیسکوییت ساقه طلایی

 


برچسب‌ها: طنز ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 15:10 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

کاریکاتور کنکور

 


برچسب‌ها: طنز شب امتحان ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 15:2 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

سایت | ارسال مطلب

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

 

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 


برچسب‌ها: طنز ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 14:58 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 


وقتی که قسمت ترس مغز تعطیل باشد!!!


ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

 


برچسب‌ها: طنز ,

تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 14:52 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

وقتی که خرمان از پل عبور می نماید!

 

خر از پل گذشتن

 



تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1398 | 14:47 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

دوتا ساعت شنی داریم یکی 3 دقیقه را محاسبه میکند و یکی 7 دقیقه را ما میخواهیم 8 دقیقه را حساب کنیم.

 

توجه کنید ما مستقیم زمان 8 دقیقه را میخواهیم نه اینکه بشینین 1 ساعت جمع و کم کنید تا 8 دقیقه بشه .یعنی از وقتی که هر کدام از این ساعت شنی ها را فعال کردین زمان 8 دقیقه شما شروع میشود و باید 8 دقیقه را محاسبه کنید.

 

جواب رو همینجا اعلام کنید.

 


هر دوساعت را به کار میندازیم بعد از سه دقیقه ساعت اولی را برمیگردونیم بعد از سه دقیقه دیگر دوباره ساعت اول را برمیگردانیم( در مجموع شش دقیقه شده است ) حالابعد از یک دقیقه زمان ساعت دوم تمام میشود و زمان ساعت اول نیز یک دقیقه گذاشته است آن را برگرداننده حالا یک دقیقه گذاشته ساعت اول که به پایان یرسد با هفت دقیقه ساعت دوم میشود ه
شت دقیقه ... ( 8=1+7)



تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1398 | 16:45 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

از بچه‌های کودکستان سوال هوش زیر پرسیده شد:«اتوبوس شکل زیر به کدام طرف حرکت می‌کند؟» به دقت به شکل نگاه کنید.

 

 

یک تست هوش خیلی باحال !!!!

 

جواب این تست هوش را می‌دانید؟

تنها دو جواب وجود دارد: «چپ» یا «راست»

 

درباره‌اش فکر کنید ...


هنوز نمی‌دانید به کدام طرف حرکت می‌کند؟

عیب نداره! ما به شما می‌گوئیم.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


تمام بچه کودکستانی‌ها جوابشان این بود: به طرف چپ.

وقتی از آن‌ها پرسیده شد: «چرا فکر می‌کنید که اتوبوس به طرف چپ حرکت می‌کند؟»

جواب همه‌شان این بود: «چون درب اتوبوس دیده نمی‌شود.»

خجالت کشیدید، مگه نه؟

عیب نداره! ناراحت نباشید.

من خودم هم جوابش را نمی‌دونستم.


برچسب‌ها: هوش ,

تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1398 | 16:41 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

بازی و ریاضی/معما/تست هوش/باهوش نیستی نیا تو!!

در این صفحه 4 تا سوال هستش باید اون ها رو سریع جواب بدی حق فکر کردن نداری حالا بگذار ببینم چقدر باهوش هستی

برو پایین تر.....

 

سوال اول :

فرض کنید در یک مسابقه ی دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟

 

برای پاسخ به سوال دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوال اول فکر کنی .

 

سوال دوم :

اگر شما توی همان مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟

ریاضیات فریبنده !!!

سوال سوم رو فقط ذهنی حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید.

 

سوال سوم :

عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگر جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگر جمع کنید. حالا 20 تا دیگر به حاصل جمع، اضافه کنید. با 1000 تای دیگر جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگر به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟

 

سوال چهارم :

پدر ماری، پنج تا دختر داره :

1- Nana

2- Nene

3- Nini

۴- Nono

5- اسم پنجمی چیه؟

 

 

 

پاسخ سوال اول :

اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.

 

اگر اشتباه پاسخ داده بودی امیدوارم تو سوال اشتباه نکرده باشی

 

پاسخ سوال دوم :

اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می توانید از نفر آخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون می خواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟؟)

 

اگر اشتباه پاسخ داده بودی شما در این مورد خیلی خوب کار نمی کنید، نه؟

 

پاسخ سوال سوم :

به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است.

باور ندارید با ماشین حساب حساب کنید.

اگر اشتباه پاسخ داده بودی امیدوارم سوال آخر را درست جواب داده باشی. آبروت درخطره!!!

 

پاسخ سوال چهارم :

Nunu ؟

نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش.

یک بار دیگر سوال رو بخونید.

فهميديد چقدر باهوشيد؟؟؟؟ :gol


برچسب‌ها: هوش ,

تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1398 | 16:37 | نویسنده : امیر حسین کلهری |
 
 

تستی جالب با عکس این دختر خانم
 

تست هوش,تست هوش جالب,تست هوش سخت

 

به مدت تقریبی ۳۰ ثانیه بر روی ستاره قرمز رنگ خیره شوید.

 

سپس روی یک دیوار یا کاغذ سفید نگاه کرده و مرنب پلک بزنید. نتیجه خیلی جالب خواهد بود!

 


برچسب‌ها: تست جالب ,

تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1398 | 16:8 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

به تصویر زیر دقت کنید.دو سرباز تو این تصویر وجود دارن.آیا می تونید پیداشون کنید؟

 

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

 

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

 

 

بیشتر دقت کن!

 

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

 

معما,معمای تصویری,تست هوش

 

 

ایناهاشن!

 

معما,معمای تصویری,تست هوش


 

 

به این میگن استتار!

 


برچسب‌ها: سرباز ,

تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1398 | 16:0 | نویسنده : امیر حسین کلهری |


معمای جالب,تست هوش,معما و تست هوش

 

معمای خیلی باحال دکتر حسابی حتما بخونین یه تست هوش خیلی باحاله

 

سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند.

 

قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند

تا آن ساعت را خریداری کنند…

 

بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده.

 

این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان

 

شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد

 

و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان)

 

حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود

 

این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان

 

هزار تومان باقیمانده کجاست ؟

 

طراح سوال : دکتر حسابی

 

.

.

.

.

.

.

 

و اما جواب

معما تا جایی که شاگرد دوهزار تومان رو برای خود و سه هزار رو به آنها پس میدهد درست است اما مشکل اینجا وجود داره که وقتی نفری ۱۰۰۰ میگیرن در واقع نفری ۹۰۰۰ تومان پرداخته اند که ۹۰۰۰*۳=۲۷۰۰۰ و + ۲۰۰۰ میشه ۲۹۰۰۰ تومان!!!!

 

اشتباه همین جاست که نباید ۲۷ رو با ۲ جمع کرد و درواقع باید آنها رو از هم کم کرد.(۲۵+۲ تومان پول شاگرد =۲۷)

 

یعنی سه نفر ۳۰۰۰۰ تومان پول دادند که سه هزار تومان رو شاگرد به آنها برمیگرداند پس آنها ۲۷۰۰۰ تومان دادند که ۲۰۰۰ تومان رو شاگرد برداشته و ۲۵۰۰۰ هزار تومان رو بابت پول ساعت پرداخته اند. به همین سادگی.


برچسب‌ها: معما ,

تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1398 | 15:56 | نویسنده : امیر حسین کلهری |
 
تست هوش
باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط ۱۰ ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد.
1- بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
2- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4- عدد 30 را به نیم تقسی
 
تست هوش
باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط ۱۰ ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد.
1- بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
2- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4- عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
5- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
9- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟
10- اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست سطح هوش
7تا و بیشتر دانش اموز دبستان
6 تا دانش اموز دبیرستان
5 تا دانشجو
2-3 استاد دانشگاه
1 مدیران ارشد

برای دیدن پاسخ تستها به ادامه مطلب بروید!

 

پاسخ تست ها
1- تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند!!!
2- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 1 و 30 و بعدی را در ساعت 2 می خورید) !
3- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است!!!
4- حاصل 70 است ( تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)!
5- او 9 گوسفند خواهد داشت!
6- کبریت!!!
7- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب شمال باشد !
8- همان2 سیب!
9- هیچ( حضرت نوح بود نه حضرت موسی)!!!
10- خوب خودتونید دیگه( نام خودتان)!

م کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
5- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
9- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟
10- اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست سطح هوش
7تا و بیشتر دانش اموز دبستان
6 تا دانش اموز دبیرستان
5 تا دانشجو
2-3 استاد دانشگاه
1 مدیران ارشد

برای دیدن پاسخ تستها به ادامه مطلب بروید!

 

پاسخ تست ها
1- تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند!!!
2- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 1 و 30 و بعدی را در ساعت 2 می خورید) !
3- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است!!!
4- حاصل 70 است ( تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)!
5- او 9 گوسفند خواهد داشت!
6- کبریت!!!
7- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب شمال باشد !
8- همان2 سیب!
9- هیچ( حضرت نوح بود نه حضرت موسی)!!!
10- خوب خودتونید دیگه( نام خودتان)!


برچسب‌ها: تست هوش ,

تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1398 | 14:48 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

 

 

هفتگی
مستند 7
معرفی
فنی و حرفه ای
آموزش عمومی
پخش زنده 1
پخش زنده 2
آرشیو یک ماهه برنامه
اخبار شبکه
شبکه آموزش در رسانه ها
اخبار سیما
صبحی دیگر
صفر و یک
فرصت برابر
مشق عشق
گل آموز
رادیو7
هفت و هفت دقیقه
مسیر برتر
تاریخچه شبکه های آموزشی تلوزیونی
اهداف شبکه آموزش سیما
تأثیر ویژگی‌های مخاطب در تحقق اهداف شبکه آموزش
ضرورت تشکیل شبکه آموزش
تجربیات جهانی در زمینه اجرای طرح‌های رادیو و تلویزیون آموزشی
آیت الله خامنه ای :پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته می شود، در حقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آنها زنده اند و روز به روز زنده تر خواهند شد.
 
شيمي
شماره صفحه
شيمي
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
بخش پنجم
تمامی صفحات
بخش اول
ساختار اتم
مطالعه روي عنصرها به حدود ۲۵۰۰ سال پيش برمي گردد. دالتون با استفاده از واژه هاي يوناني اتم که به معناي تجزيه ناپذير است ، ذره هاي سازنده عنصرها را توضيح داد. وي نظريه ي خود را در هفت بند بيان کرد. اگر چه امروز مي دانيم که اتمها خود از ذرات کوچکتري تشکيل شده اند اما هنوز باور داريم که اتم کوچکترين ذره اي است که خواص شيميايي و فيزيکي يک عنصر به آن بستگي دارد.
الکترون نخستين ذره زير اتمي
اجراي آزمايشهاي بسياري با الکتريسته ، مقدمه اي براي شناخت ساختار دروني اتم بوده است. کشف الکتريسته ساکن، وقوع واکنش شيميايي به هنگام عبور جريان برق از ميان محلول يک ترکيب شيميايي فلزدار (الکتريسته يا برقکانت) ، و آزمايشهاي بسيار روي لوله ي پرتو کاتدي منجر به شناخت الکترون شد. لوله پرتو کاتدي لوله اي شيشه اي است که بيشتر هواي آن خارج شده است.در دو انتهاي اين لوله دو الکترود فلزي نصب شده است . هنگامي که يک ولتاژ قوي بين اين دو الکترود اعمال شود ، پرتوهايي از الکترود منفي (کاتد) به سمت الکترود مثبت (آند) جريان مي يابد که به آن پرتوهاي کاتدي مي گوين. اين پرتوها بر اثر برخورد با يک ماده ي فلوئور سنت نور سبز رنگي ايجاد مي کنند. تامسون موفق شد نسبت بار به جرم الکترون را به کمک اين آزمايشها اندازه گيري کند.
پس از آن رابرت ميليکان توانست مقدار بار الکتريکي الکترون را اندازه بگيرد. به اين ترتيب جرم الکترون نيز با کمک نسبت بدست آمده تامسون محاسبه شد. بار الکترون 1/602 * 10-19 و جرم الکترون 9/109* 10-28 است.
پرتو زايي
در حالي که تامسون روي پرتوهاي کاتدي آزمايش کرد، هم زمان بکرل فيزيک داني که روي خاصيت فسفر سانس مواد شيميايي کار مي کرد با پديده ي جالبي روبرو شد. اين پديده پرتوزايي و مواد داراي اين خاصيت پرتوزا ناميده شد.

بعد از آن رادرفورد به اين موضوع علاقه مند شد و پس از سالها تلاش فهميد، اين تابش خود ترکيبي از سه نوع تابش مختلف آلفا ، بتا، و لاندا مي باشد.
تامسون پس از کشف الکترون ساختاري براي اتم پيشنهاد کرد که در آن الکترون ها با بار منفي در فضاي ابر گونه با بار مثبت پراکنده اند و جرم اتم را مربوط به جرم الکترون ها مي دانست ، حال آنکه فضاي ابرگونه مثبت را بدو ن جرم مي دانست.
رادرفورد نتوانست تشکيل تابشهاي حاصل از مواد پرتوزا را به کمک مدل اتمي تامسون توجيه کند. و پس از آزمايشهاي بسيار ، نادرست بودن مدل تامسون را اثبات کرد. او در آزمايش خود ورقه نازکي از طلا را با ذرههاي آلفا بمباران کرد، به اميد آنکه همه ي ذره هاي پرانرژي و سنگين آلفا که داراي بار مثبت نيز هستند با کمترين انحراف از اين ورقه نازک طلا عبور کنند. اما مشاهده کرد که تعداد کمي از ذرات منصرف شده خارج مي شوند و تعداد بسيار کمي از آن به طور کامل منحرف شده و به عقب برمي گردند.
پس نتيجه گرفت که حتماً يک هسته کوچک در مرکز اتم وجود دارد که محل تمرکز بارهاي مثبت است و تقريباً تمام جرم اتم نيز در درون اين هسته است که توانايي به عقب راندن ذره هاي سنگين و پرانرژي آلفا را دارد.
رادرفورد با استفاده از نتايج اين آزمايش مدل «اتم هسته دار» را پيشنهاد کرد.
ديگر ذره هاي سازنده اتم
پروتون ذره اي با بار نسبي +۱ و جرمي ۱۸۳۷ با رسنگين تر از جرم الکترون ، دومين ذره ي سازنده اتم است.
نوترون ذره اي است که بار الکتريکي ندارد و جرم آن برابر جرم پروتون است ، سومين ذره ي سازنده اتم است.
عدد اتمي ، عددي است که تعداد پرتون ها را در اتم مشخص مي کند و با Z نشان داده مي شود.
از آنجا که اتم ذره اي خنثي است، بنابر اين تعداد الکترونها و پروتونهاي آن بايد برابر باشد، پس عدد اتمي تعداد الکترونها در يک اتم را نيز مشخص مي کند.
عدد جرمي و ايزوتوپها
به مجموع تعداد پروتونها و نوترونهاي يک اتم عدد جرمي مي گويند. عدد جرمي با A نشان داده مي شود. A = Z+ N
اندازه گيري جرم اتمها با کمک دستگاه طيف سنج نشان مي دهد که همه اتمهاي يک عنصر جرم يکساني ندارند. از آنجا که عدد اتمي در واقع تعداد پروتونها در همه اتمهاي يک عنصر يکسان است، پس تفاوت جرم بايد مربوط به تعداد نوترونهاي موجود در هسته ي اتم باشد. اين مطالعات به معرفي مفهوم ايزوتوپ انجاميد. ايزوتوپها اتمهاي يک عنصر هستند که عدد اتمي يکسان و عدد جرمي متفاوت دارند. براي مثال آزمايشها وجود دو ايزوتوپ کلر –
۳۵ (CL۳۵۱۷) و کلر – ۳۷ (CL۳۷۱۷) را به اثبات رسانده است.
شيمي دانها اطلاعات هر اتم را بصورت زير مي نويسند:
جرم يک اتم
شيم دانها براي بيان جرم عنصرها بدين صورت عمل کردند که فراوان ترين ايزوتوپ کربن يعني کربن ۱۲ (126C) را بعنوان استاندارد انتخاب کردند و جرم عنصرهاي ديگر را با استفاده از نسبتهايي که در محاسبات آزمايشگاهي بدست آمده بود، بيان کردند.

به عنوان مثال جرم اتم اکسيژن
۱/۳۳ برابر جرم اتم کربن است. با توجه به اينکه جرم اتم کربن ۱۲ مي باشد جرم اتم اکسيژن را محاسبه کرد. در اين مقياس جرم اتم اکسيژن برابر ۱۶/۰۰۰ خواهد شد.

واحد جرم اتمي
amu است که کوتاه شده ي عبارت atomic mass unitاست. در اين مقياس جرم پروتون و نوترون lamu است.
با توجه به وجود ايزوتوپها و تفاوت در فراواني آنها، براي گزارش جرم نمونه هاي طبيعي از اتم عنصرهاي مختلف جرم اتمي ميانگين بکار مي رود.
طيف نشري خطي
رابرت بونزن شيميدان آلماني دستگاه طيف بين را طراحي کرد. هنگامي که او مقداري از يک ترکيب مس دار مانند کات کبود را در شعله ي مشعل دستگاه قرار داد، مشاهده کرد که شعله از آبي و سبز تغيير رنگ داد. او اين نور سبز رنگ را از يک منشور عبور داد و الگويي مانند شکل ۴ بدست آورد. او اين الگو را طيف نشري خطي ناميد. هر فلز طيف نشري خطي خاص خود را داراست و مانند اثر انگشت مي توان از اين طيف براي شناسايي فلز مورد نظر بهره گرفت.
مدل اتمي بور
در سال ۱۹۱۳ نيلز بور دانشمند دانمارکي مدل تازه اي را براي اتم هيدروژن با فرضهاي زير ارائه کرد:
1– الکترو در اتم هيدروژن در مسيري دايره اي شکل به دور هسته گردش مي کند.
2– انرژي الکترون با فاصله ي آن از هسته رابطه مستقيم دارد.
3– اين الکترون فقط مي تواند در فاصله هاي معين و ثابتي پيرامون هسته گردش کند. در واقع الکترون تنها مجاز است که مقادير معيني انرژي را بپذيرد. به هريک از اين مسيرهاي دايره اي، تراز انرژي مي گويند.
4– اين الکترون معمولاً در پائين ترين تراز انرژي ممکن قرار دارد. به اين تراز انرژي حالت پايه مي گويند.
5– با دادن مقدار معيني انرژي به اين الکترون مي توان آن را از حالت پايه (ترازي با انرژي کمتر) به حالت برانگيخته (ترازي با انرژي بالاتر) انتقال داد
6– الکترون در حالت برانگيخته ناپايدار است ، از اين رو همان مقدار انرژي را که پيش از اين گرفته بود از دست مي دهد و به حالت پايه برمي گردد.
به اين گونه انرژي که بصورت يک بسته ي انرژي مبادله مي شود، انرژي کوانتومي يا پيمانه اي مي گويند. بور با کوانتيده در نظر گرفتن ترازهاي انرژي توانست طيف نشري خطي هيدروژن را توجيه کند.
مدل کوانتومي اتم
اين مدل در سال ۱۹۲۶ توسط اروين شرودينگر مطرح شد. وي در اين مدل از حضور الکترون در فضايي سه بعدي به نام اوربيتال سخن به ميان آورد. همانگونه که براي مشخص کردن موقعيت يک جسم در فضا به سه عدد (طول ، عرض و ارتفاع) نياز است، براي مشخص کردن هر يک از اوربيتالهاي يک اتم نيز به چنين داده هايي نياز داريم. شرودينگر به اين منظور از سه عدد M1 و L و n استفاده کرد که عددهاي کوانتومي خوانده مي شوند.
عدد کوانتومي اصلي (n) :
عددي است که بور براي مشخص کردن ترازهاي انرژي يا همان لايه هاي الکتروني بکار برد. ۱= n پايدارترين لايه انرزي را نشان مي دهد. هر چه n بالاتر رود سطح انرژي لايه هاي الکتروني افزايش مي يابد و فاصله ي آن لايه از هسته دورتر مي شود. لايه هاي الکتروني خود از گروههاي کوچک تر به نام زير لايه تشکيل شده اند.عدد n تعداد زير لايه هاي هر لايه را هم مشخص مي کند. مثلاً در لايه الکتروني ۲= n دو زير لايه وجود دارد.

عدد کوانتومي اوربيتالي (
L) نشان دهنده ي شکل ، انرژي و تعداد اوربيتال ها است.
L مي تواند مقادير ۰ تا 1 - n را در بر بگيرد.

1 اوربيتال کردي;
L=0 -> S
اوربيتال دمبلي;
L=1 -> 3P
5 اوربيتال;
L=2 -> D
7 اوربيتال ;
L=3 -> F

عدد کوانتومي مغناطيسي (۱m) :
جهت گيري اوربيتالها را در فضا معين مي کند.
۱m مي تواند مقاديري از L – تا L + دارا باشد. با در نظر گرفتن محورهاي X ، y ، z قرار مي گيرد و به صورت pX ؛ pY ؛ pZ نشان داده مي شود. براي آدرس دادن اوربيتال ها به شيوه ي زير عمل مي شود:

براي مثال2
px نشان مي دهد که اين اوربيتال دمبلي شکل در لايه هاي الکتروني دوم و در زير لايه ي p قرار دارد و در راستاي محور Xها جهت گيري کرده است.

عدد کوانتومي مغناطيسي اسپين (
MS) : مربوط به جهت حرکت الکترون به دور خودش است. دانشمندان افزون بر حرکت اوربيتالي ، يک حرکت اسپيني نيز به الکترون نسبت داده اند (حرکت الکترون به دور خود MS تنها دو مقدار (½+ براي چرخش در جهت عقربه هاي ساعت و ½- براي چرخش در خلاف جهت حرکت عقربه هاي ساعت) دارد.

طبق اصل پائولي در هر اوربيتال حداکثر دو الکترون آن هم با اسپين مخالف قرار مي گيرند.

اگر براي رسم آرايش الکتروني اتم عنصرهاي ديگر از اتم هيدروژن شروع کنيم و سپس يک به يک بر تعداد پروتونهاي درون هسته بيفزائيم، بدين گونه اتم عنصرهاي سنگين تر از هيدروژن را به ترتيب افزايش عدد اتمي ساخته ايم. به اين شيوه، اصل آفبا مي گويند.

سوالات تشريحي
1- اجزاي اتم 80 122
Hg را مشخص کنيد.
۸۰=تعداد پروتونها = تعداد الکترون ها
۴۲= 80 - 122 = N = A - Z = تعداد نوترونها

2- برم داراي دو ايزوتوپ مقابل است ،
7925
BR
50/54%=فراواني
9183 /78=جرم اتمي

8125
BR
49/96%=فراواني
9163 /80=جرم اتمي
جرم اتمي متوسط برم چقدر است؟

جرم اتمي متوسط برم (
Br)
= ( 50/54 / 100 * 78 /9183 ) + ( 49/96 / 100 * 80/9163 ) = 79/93
amu

3- نماد کامل عنصر را بنويسيد:

3530Zn

۴- تفاوت عدد جرمي و جرم اتمي يک عنصر چيست؟
جرم اتمي يک عنصر ميانگين جرم ايزوتوپهاي آن عنصر است. در حالي که عدد جرمي مجموع تعداد پروتونها و نوترونهاي آن است.

۵- آرايش الکتروني اتمهاي زير را به صورت زير لايه اي رسم کنيد
2311
na ----> 1s2 _ 2s2 ; 2p6 _ 3s1
5927
na ----> 1s2 _ 2s2 ; 2p6 _3s2 ; 3p6 _ 3s2 ; 3p6 _4s2 ; 3d7

3517
cl ----> 1s2 _ 2s2 ; 2p6 _ 3s2 ; 3p5

۶- نقره داراي دو ايزوتوپ است. يکي 10747Ag با درصد فراواني ۵۱/۸۴ و جرم amu ۱۰۶/۹۰۵ و ديگري 10947Ag با جرم amu ۱۰۸/۹۰۴۷ است. جرم اتمي متوسط نقره را محاسبه کنيد.
51/48 - 100 = 16/ 48 10947
Ag درصد فراواني
جرم اتمي متوسط
Ag
= ( 51/84 / 100 * 106/9050 ) + ( 48/16 / 100 * 108/9047 ) = 107/87
amu

۷- در هر يک از موارد زير ، لايه هايي را که الکترونهايي با مشخصات داده شده در آن قرار مي گيرند مشخص کنيد.
الف)
n=۲ و L= ۰ ---> ۲S
ب)
n=۳ و L= ۱ ---> ۳S
ج)
n=۵ و L= ۳ ---> ۵ F


برچسب‌ها: جمع بندی شیمی دوم دبیرستان ,

تاريخ : دو شنبه 29 خرداد 1398 | 15:37 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

یاسمن قصه گیسوی تو را می داند                       درپی رهگذر ثانیه ها می ماند

ای که سرگشته شدی چرخ زمان                         این همان گوهر عشق است که آن می داند

این همه زر به زور خانه زوران نبرم                     این جهان است که خالی زهمه زیورهااست

دل بر سر عشق است و خرد خاموشی                    تو به دل باز رسا تابرسی فریاد است

این غزال سوخته بر تن خالین خودش                      این همه نقش از این عالم فانی دارد

پس تو ای عالم فانی به جهانی بنگر                       که در آن ظلمت خوبان به سپیدی بزند



تاريخ : دو شنبه 29 خرداد 1398 | 15:7 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

مولوی یه داستان باحال نه صد تا داستان باحال داره که یکی از آن صد تا را باهم میخونیم صد تا یعنی خیلی و اما داستان (( رنجانیدن امیری خفته ای را که مار در دهانش رفته بود.)):

عاقلی بر اسب می آمد سوار                           در دهان خفته ای می رفت مار

آن سوار آن را بدید و می شتافت                       تا رماند مار را فرصت  نیافت

چون که از عقلش فراوان بد مرد                          چند دبوسی قوی بر خفته زد

برد او را زخم آن دبوس سخت                             زو گریزان تا به زیر یک درخت

سیب پوسید بسی بد ریخته                              گفت از این خور ای به درد آویخته

امیر آن مرد را به خوردن سیب های گندیده وادار کرد و آن مرد به امیر ناسزا میگفت :

بانگ میزد کای امیر آخر چرا                                  قصد من کردی چه کردم من تو را

گر تو را ز اصل است با جانم ستیز                         تیغ زن یکبارگی خونم بریز

شوم ساعت که شدم بر تو پدید                            ای خنک آن را که روی تو ندید

هر زمان می گفت او نفرین نو                                اوش می زد کاندر این صحرا بدو

القصه جونم براتون بگه که امیر انقدر مرد بیچاره را دواند که گلاب روتون حالت غثیان به وی دست داد و چون هر چه خورده بود از دهانش در آمد آن مار هم بیرون جست وقتی مرد اون مار را دید جاخورد و حرفش هم عوض شد :

چون بدید از خود برون آن مار را                                سجده آورد آن نکو کردار را

سهم آن مار سیاه زشت زفت                                  چون بدید آن درد ها از او برفت 

گفت تو خود جبرعیل رحمتی                                   یا خدایی که ولی نعمتی

ای مبارک ساعتی که دیدیم                                    مرده بودم جان نو بخشیدیم

تو مرا جویان مثال مادران                                         من گریزان از تو مانند خران 

خر گزید از خداوند از خری                                         صاحبش در پی ز نیکو گوهری

نه از پی سود و زیان می جویدش                              بلکه تا گرگش ندرد یا ددش  

 


برچسب‌ها: مولوی ,

تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391 | 20:25 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر و به هر کس دوست تر میداری بیاموز دوست داشتن از عشق برتر است



تاريخ : جمعه 19 فروردين 1398 | 13:51 | نویسنده : امیر حسین کلهری |

هنگامی که سجاده عشقم را در انتهای نا انتهای زندگی گشودم برای تو دعا کردم برای با تو بودن و برای با تو خواندن چون با بودن تو بهار خواهد ماند و با بودن تو هزار خواهد ماند


برچسب‌ها: سجاده ,

تاريخ : جمعه 18 فروردين 1398 | 13:46 | نویسنده : امیر حسین کلهری |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.